سوابق و ريشه هاي پيدايش تعارض علم و دين


به طور كلي وقتي سخن از موضوع علم و دين به ميان مي آيد، اين سؤال ذهن جستجوگر انسان را به خود مشغول مي كند كه آيا علم و فرآورده هاي آن، دين و باورهاي ديني را تأييد مي كند يا با آن تعارض دارد؟ بر فرض تعارض، آيا اين تعارض موقت و قابل حل است يا عميق و بنيادي و غيرقابل حل مي باشد؟ در صورت اول راه هاي حل آن چيست؟



[ صفحه 248]



براي پاسخ به اين سؤال بايد سابقه مقابله يا تعارض اين دو موضوع را بررسي كرد، تا به پاسخي قطعي رسيد.

تفكر تعارض بين علم و دين در غرب به علل و عوامل مختلفي بستگي دارد كه در اينجا به بعضي از آنها اشاره مي شود:

الف- نارسايي مفاهيم ديني كليسا (خصوصا در مفهوم خدا).

ب- محتويات خرافي و ضد علمي كتب مقدس تحريف شده.

ج- برخورد نادرست و از سر تعصب اربابان كليسا با دانشمندان و نظريات علمي آنها (به عنوان مثال برخورد با گاليله).

د- برداشت ماترياليستي از علم جديد.

هـ- نص گرايي افراطي اربابان كليسا.

با دقت در عوامل فوق و تحليل آن به اين مهم خواهيم رسيد كه چرا در عالم مسيحيت انديشه تعارض علم و دين مقبوليت يافته است و در جهان اسلام هيچ گاه چنين توهمي بوجود نيامده و هميشه دانشمندان علوم تجربي با دانشمندان ديني در كمال دوستي و صميميت در كنار يكديگر و با آرامش به گفتگو پرداخته اند و در هيچ قسمتي از تاريخ تمدن بزرگ اسلامي، علم و دين با يكديگر به مبارزه برنخاسته اند و علاوه بر آن هميشه يار و مددكار همديگر هم بوده اند.


بازگشت