نتيجه سخن


صرفنظر از وجود رابطه اي ژرف بين هنر و نيايش كه محل پژوهش و بحث نظري در آن باب بسيار گسترده است، عرفان به عنوان يك واسطه و يا يك برآيند از تلاقي ايندو حوزه سر برمي آورد. اما كشف زواياي اين رابطه و بهره گيري انديشمندانه از آن به هر دليل- از جمله دلمشغولي به كشاكشها و روشهاي مرسوم در ظاهرگرايي ديني- مورد اهتمام جدي صاحبنظران و مسؤولان اجرايي قرار نگرفته است؛ حال آنكه اگر خواهان يك جهش و زايش مذهبي در دانشگاه و اجتماع باشيم، ناچار از باور و رجوع به بنمايه هاي بالنده و موفق حكمت ديني و فرهنگ بومي تجربه شده خواهيم بود.

از سويي چالشهاي سياسي و اجتماعي متعددي كه كشور با آن روبرو خواهد بود، ايجاب مي كند تا علاوه بر جدي گرفتن توليد انديشه و نظريه پردازي، تحولي در شيوه برخورد با جوانان و توده مخاطبان فرهنگ ديني صورت پذيرد. با انجام مطالعات و پژوهشهاي لازم، گرايش به سمت نگرش عرفاني كه ابتدا مي تواند از سوي مسؤولان به عنوان يك رسالت و نه يك تفنن مرسوم جدي انگاشته شود، چه به دليل رسوب شريعت و تقوي در آن، و چه به لحاظ جذابيتهاي ناشي از جوشش و صميميت نهفته در سلوك آن، در حد طبقه نخبه و فرهيخته يك راهكار و محك، و در حد دعوتي عمومي يك گرايش بومي و تجربه جذاب خواهد بود. از جانبي به نظر مي رسد كه به گونه اي جدي پيوندي ناگسستني بين هنر و هنرمند متعهد با سلوك عرفاني وجود دارد، كه چه در جهت ارتقاي بينش معنوي اين طيف و اشاعه فرهنگ عبادي موردنظر، و چه در جهت پالايش محيط دانشگاهي و فرهنگ سازي ديني، چاره اي جز فراهم نمودن اين بستر و حركت به سمت گرايش عرفاني فراروي مسؤولان قرار نمي دهد. به خصوص كه تجربه هاي آزموده شده در باب اشاعه فرهنگ ديني را دگربار و از همان وجوه آزمودن خطاست.



[ صفحه 238]




بازگشت