ظاهرگرايي


شايد هيچ چيز زشت تر از برگزيدن چهره تصنعي و تقليدي در هنر و البته ريا و نمايش در عبادت نباشد، كه به جاي برگزيدن آرمانهاي واقع گرا و معقول و صميمي و شفاف كه به چهارچوب زيبايي مي پيوندد، گروهي آن را ترجيح مي دهند. چنانكه «توجه به صورت و حس و جمال ظاهر و خلقي و مجازي در هنرهاي جديد خود مانعي براي كنده شدن از اين صورت و رفتن به معناي باطن است. شايد همچنان كه بت پرست تعلق به صورت بت پيدا مي كند، هنرمند دوره جديد حسن و جمال حقيقي و اصيل خود و ديگر موجودات را كه همه حكايت از جمال احدي دارند، فراموش مي كند. هنر كفر اصرار بر همين تعلقات و تعينات و كثرات اين جهاني دارد، كه اگر چه همه آنها مظهر حقند، اما در



[ صفحه 227]



گمگشتگي و سرگرداني هنرمند، حجاب حق نيز هستند. [1] .


پاورقي

[1] حكمت، ص 171.


بازگشت