دو تذكر ضروري


1- بايد توجه داشت كه اين همه خاصيت و اثر اصلاحي، براي نمازي مترتب و مترقب است كه داراي روح ياد خدا و خشوع و حضور در برابر او باشد. مقام معظم رهبري در جاي جاي پيام هاي خود به اين نكته عطف توجه كامل نموده اند كه به علت ضيق مجال تنها به يك مورد آن اشاره مي شود: «البته اين نكته نيز شايان ذكر است كه نماز، همين بر زبان راندن كلمات و گزاردن حركاتي معين نيست... روح نماز، ياد خدا و خشوع و حضور در برابر اوست... نماز بي ذكر و حضور، كالبدي بي روح است كه اگر چه نام نماز بر آن مجاز نيست، ليكن اثر و خاصيت نماز نيز از آن مترقب نيست. از اين حقيقت، در آثار ديني با عنوان قبولي نماز سخن رفته است.» [1] .

2- نكته ديگري كه ذكر آن ضروري است، اين است كه برخي شبهه كرده اند كه: اگر نماز اين همه خاصيت و اثر (در ابعاد نظري و عملي) دارد، حتي ملاك شناخت خودي از غيرخودي (منافق و كافر) نيز هست، پس چگونه است كه منافقين هم با ظاهري بسيار آراسته به نماز مي ايستند و بدون هيچ اعتقادي از نماز، براي ظاهرسازي و موجه جلوه دادن خود، استفاده مي كنند. در جواب بايد گفت: در اين كه فرد منافق، ممكن است براي ظاهرسازي، نماز خوانده يا در اجتماعات و مساجد مؤمنين نيز حاضر شود، شكي نيست ولي از يك سو نماز منافق، نماز بي روح است و در نتيجه تا زماني كه نماز مي گزارد و در مسجد مؤمنين است، كسالت سراسر وجود او را فراگرفته است كه قرآن مي فرمايد «و اذا قاموا الي الصلوة قاموا كسالي» [2] و نيز پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد: «المنافق في المسجد كالطير في القفس.»



[ صفحه 216]



البته اين خصوصيت، بيشتر متوجه روح فرد منافق است و ممكن است نمود ظاهري نداشته باشد ولي از سوي ديگر شخص منافق هيچ گاه سعي در اقامه نماز كه همانا برپا نمودن خيمه دين در جامعه است، ندارد و مباني نظري او، هر چند خود را مؤمن و مصلح بنامد، با مباني نظري ارائه شده در نماز منافات دارد (براي مثال به جاي وحدت گروي كه در تمام شئون نماز جاري و ساري است، كثرت و اختلاف را اصل مي داند) و همچنين مباني مؤثر در عمل با او اقامه نماز در جامعه منافات دارد. او هيچ گاه تشويق به نماز جماعت و جمعه نمي كند و هيچ گاه در جهت وحدت مسلمين و تبعيت از رهبري گام بر نمي دارد. پس عملكرد منافق، مخالف با اهدافي است كه اقامه نماز وظيفه تحقق آنها را دارد. [3] .


پاورقي

[1] پيام معنويت- صفحه 20 و 21.

[2] نساء / 142.

[3] موارد زيادي در متن به اين مهم اشاره دارد از جمله رجوع كنيد به صفحات 119- 121.


بازگشت