توحيد عبادي و جايگاه آن در حركت هاي اصلاحي جامعه اسلامي


«توحيد عملي يا توحيد در عبادت يعني يگانه پرستي؛ به عبارت ديگر در جهت پرستش حق، يگانه شدن... عبادت از نظر اسلام، مراتب و درجات دارد. روشن ترين مراتب عبادت، انجام مراسم تقديس و تنزيه است كه اگر براي غير خدا واقع شود، مستلزم خروج كلي از جرگه اهل توحيد و از حوزه ي اسلام است؛ ولي از نظر اسلام، پرستش منحصر به اين مرتبه نيست؛ هر نوع جهت اتخاذ كردن، ايده آل گرفتن و قبله معنوي قرار دادن، پرستش است... بنابراين توحيد عملي يا توحيد در عبادت يعني خدا را مطاع و قبله روح و جهت حركت و ايده آل قرار دادن و طرد هر مطاع و جهت و قبله و ايده آل ديگر؛ يعني براي خدا خم شدن و راست شدن، براي خدا قيام كردن، براي خدا خدمت كردن، براي خدا زيستن، براي خدا مردن، آن چنان كه حضرت ابراهيم (عليه السلام) گفت:

«وجهت وجهي للذي فطر السموات و الارض حنيفا و ما انا من المشركين. ان صلوتي و نسكي و محياي و مماتي لله رب العالمين لا شريك و بذلك امرت و انا اول المسلمين.» [1] اين توحيد ابراهيمي، توحيد عملي اوست. كلمه طيبه «لا اله الا الله»، بيش از هر چيزي ناظر بر توحيد عملي است. يعني جز خدا شايسته پرستش نيست.» [2] .

خيال باطل است كسي گمان كند كه چون خود را از پرستش خداوند رها كرد، به آزادي بي قيد و بند آن گونه كه مكتب ليبراليسم آن را ترويج مي كند، دست خواهد يافت؛ از قيد پرستش عزت آفرين خداوند، رها شدن همان و به ذلت پرستش اربابان متفرق و هواهاي نفساني و پرستش هر آنچه غير خداست دچار شدن، همان.

«... هر نوع جهت اتخاذ كردن، ايده آل گرفتن و قبله معنوي قرار دادن، پرستش است. آن كسي كه هواهاي نفساني خود را جهت حركت و ايده آل و قبله معنوي خود قرار بدهد، آنها را پرستش كرده است: «افرأيت من اتخذ الهه هواه» [3] .

آن كسي كه امر و فرمان شخص ديگر را كه خدا به اطاعت او فرمان نداده، اطاعت كند و در برابر آن تسليم محض باشد، او را عبادت كرده است:



[ صفحه 191]



«اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله». [4] . «و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله» [5] [6] .

«مسأله به يگانگي رسيدن واقعيت وجودي انسان در يك نظام رواني و در يك جهت انساني و تكاملي و همچنين رسيدن جامعه انسان به يگانگي و يكپارچگي در يك نظام اجتماعي هماهنگ تكاملي.» [7] بر مبناي نظام توحيدي اسلام، كجا و «مسأله تجزيه شخصيت فردي انسان به قطب هاي مختلف و قطعه قطعه شدن واقعيت وجودي او به بخش هاي ناهماهنگ و تجزيه جامعه انسان به «من»ها و به گروه ها و طبقات متضاد و متناقض و ناهماهنگ» [8] بر اساس نظام هاي شرك آميز، كجا. حقيقت آن است كه فطرت پاك انسان ها مي تواند ميان وحدت گرايي و كثرت گرايي به خوبي داوري كند؛ لذاست كه قرآن، اين دو مسأله را به شكل پرسش از وجدان عمومي انسان ها مطرح نموده است كه:

«اارباب متفرقون خير ام الله الواحد القهار.» [9] .

به اعتراف يكي از متفكران ليبرال به نام «فردريش. ا. هايك» دقت كنيد:

«نظريه يگانگي فطرت انساني كه از قبول عام برخوردار است و در ظاهر با دموكراسي موافقت دارد، به وقت خود مي تواند آرمان هاي بنيادين آزادي و ارزش فرد را از اساس ويران كند و زندگي را بي معني و تهي سازد.» [10] .

جاي تعجب است، با اينكه متفكرين مادي گراي غرب هنوز استدلال محكم و اثباتي براي مباني ليبراليستي و پلوراليستي نظام هاي اجتماعي خود به دست نداده اند و غالبا بناي معرفتي خود را بر نفي و نقد آراء مخالف، آن هم در چارچوب پيش فرض هاي ذهني خود بنا كرده اند، عده اي متفكرنما كه مدعي اصلاح فكري و اجتماعي در جمهوري اسلامي هستند، با مبنا قرار دادن نظريات ايشان معتقدند كه بايد «از پنجره مفاهيم مدرن به درون مايه سنت ديني» [11] نگريست و بايد كوشيد «تا با



[ صفحه 192]



تصفيه و استخراج و پالايش انديشه هاي كهن، قرائتي نوين و امروزي از آنها عرضه» [12] كرد.

در جواب اين ياوه گويي ها كه حكايت از پذيرش ولايت نظام استكباري غرب دارد؛ اين كلام نوراني قرآن براي ايشان بس كه:

«يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا اليهود و النصاري اولياء، بعضهم اولياء بعض و من يتولهم منكم فانه منهم ان الله لايهدي القوم الظالمين.» [13] .

بنابراين آيه مي توان گفت: كساني كه ولايت فكري نظام استكباري غرب را بپذيرند، در زمره ايشانند، هر چند چهره ي حقيقي خود را با نقاب نفاق بر عموم پوشانده باشند.


پاورقي

[1] انعام / 162 و 163.

[2] مجموعه آثار- جلد 2 صفحه 105 و 106.

[3] فرقان / 43.

[4] توبه / 31.

[5] آل عمران / 64.

[6] مجموعه آثار- جلد 2- صفحه 105.

[7] همان- صفحه 106.

[8] همان.

[9] يوسف / 39.

[10] به نقل از ليبراليسم و منتقدان آن- صفحه 135 (Williams, Free and Unequal, P. 152).

[11] روزنامه توسعه (29 / 3 / 80) صفحه 1.

[12] همان / ص 1.

[13] مائده / 51.


بازگشت