ملاك هاي ارزيابي جنبش اصلاحي در اسلام


«الذين يمسكون بالكتاب و اقاموا الصلوة انا لانضيع اجر المصلحين.» [1] .

با توجه به تعريف جنبش اصلاحي (حركت از بستر وضع موجود در جهت اهداف مطلوب با برنامه ريزي صحيح)، ضرورت جهت گيري صحيح با شناخت اهداف متعالي اسلام مورد تأكيد قرار گرفت. پس از آن دو ركن اصلي جنبش اصلاحي يعني مبناي تئوريك قوي و نظام عملياتي كارآمد تشريح گرديد. سپس با نگاهي به دو مكتب اسلام و ليبراليسم، تفاوت اين دو مكتب بلكه تعارض آن دو به لحاظ تئوريك و نظام عملياتي نمايان شد. به دنبال آن خطر تفكري التقاطي را يادآور شديم كه امروز به اسم اصلاحات اجتماعي، سعي در القاء انديشه هاي ليبراليستي و دموكراتيك غرب، تحت عنوان قرائتي نوين از دين دارد. در اينجا روند منطقي بحث به اين نقطه مي انجامد كه اگر ما اصلاحات ديني داريم و از سوي ديگر مدعيان دروغين اصلاحات (به طور جاهلانه يا مغرضانه) براي قلب مفاهيم ديني دست به كارند، چگونه مي توان اصلاح حقيقي را از افساد مدعيان اصلاح تشخيص داد؟

قرآن كريم در آيه 170 سوره مباركه اعراف چنين مي فرمايد (نقل به مضمون) كه:

كساني كه تمسك به قرآن و اقامه نماز را سرلوحه برنامه اصلاحي خود مي نمايند، خداوند اجر ايشان را ضايع نمي گرداند. پس معيار حركت اصلاحي اولا، انطباق حركت با مباني و محكمات قرآني است. ثانيا، روند و نتايج حركت هم در راستاي علم شدن عمود خيمه دين و احياي هر چه بيشتر لوازم اقامه نماز به مثابه ارتباط عملي با خداوند است.

توضيح اينكه: چنين بيان شد كه حركت اصلاحي نيازمند دو ركن است: اول، مبناي تئوريك قوي. دوم، نظام عملياتي كارآمد؛ كه اين هر دو مي بايست در مكتبي فكري- اجتماعي به بهترين وجه تبيين شده باشند. مكتب توحيدي اسلام نيز كه توحيد، محور اساسي آن است؛ شامل توحيد نظري به مثابه همان نظام تئوريك و توحيد عملي به عنوان نظام عملياتي منسجم و كارآمد مي باشد.

شهيد مطهري در همين رابطه مي نويسد:

«در اسلام دو توحيد وجود دارد: نظري و عملي. توحيد نظري مربوط به عالم شناخت و انديشه



[ صفحه 189]



است. يعني خدا را به يگانگي شناختن؛ و توحيد عملي يعني خود را در عمل يگانه و يك جهت و در جهت ذات يگانه ساختن؛ به عبارت ديگر توحيد نظري يعني شناخت يگانه بودن خدا، و توحيد عملي يعني يگانه شدن انسان» [2] .

«توحيد نظري بينش كمال است و توحيد عملي جنبش در جهت رسيدن به كمال. توحيد نظري پي بردن به يگانگي خداست و توحيد عملي يگانه شدن انسان است... توحيد به اصطلاح نظري علاوه بر اينكه پايه و زيربناي توحيد عملي است، خود بذاته كمال نفساني است، بلكه بالاترين كمال نفساني است؛ انسان را به حقيقت به سوي خدا بالا مي برد و به او كمال مي بخشد. «اليه يصعد الكلم الطيب و العمل الصالح يرفعه» [3] انسانيت انسان در گرو شناخته خداوند است.» [4] توحيد نظري به بحث در يگانگي خدا از نظر ذات، صفات و افعال الهي مي پردازد كه منبع اصلي آن محكمات قرآني است و تنها راه وصول به اين توحيد (مبناي تئوريك حركت اصلاحي) تمسك خالصانه به حبل متين محكمات قرآني است؛ به عكس نظام هاي غربي كه مبناي آن شرك بوده و منجر به «تفرق و تشتت شخصيت انسان و سرگرداني او و بي جهتي او» [5] مي گردد و به طور خلاصه اگر كسي با نظر فطرت حق بين خود رو به سوي دين و مكتب توحيدي اسلامي ننمايد، به ناچار مجبور است تن به نظام متكثر شرك دهد و اين تكثرگرايي در معرفت (پلوراليسم معرفتي) كه از لوازم اعراض از توحيد فطري است، جز گمراهي و تباهي چيزي براي فرد و جامعه به ارمغان نمي آورد كه:

«فذلكم الله ربكم الحق فماذا بعد الحق الا الضلال» [6] .

و اين حكم نه تنها شامل كافران و مشركان ظاهري است، بلكه كساني را كه مدعي ايمان به مكتب توحيدي اسلام هستند ولي در عمل مبلغ افكار شرك آميز با مبناي پلوراليستي مي باشند، نيز شامل مي شود؛ كساني كه با افكار منظم تار عنكبوتي خود مذبذبين و متزلزلين در ايمان را به «زخرف القول» [7] خود مي فريبند و در عين حال مدعي اصلاح گري و روشنگري اسلامي و ارائه قرائتي نوين و مدرن از اسلام هستند.



[ صفحه 190]




پاورقي

[1] اعراف / 170.

[2] طهارت روح- صفحه 342.

[3] فاطر / 10.

[4] مجموعه آثار- جلد 2 صفحه 104 و 105.

[5] مجموعه آثار- جلد 2- صفحه 117.

[6] يونس / 32.

[7] انعام / 112.


بازگشت