جمع بندي و نتيجه گيري


موانع و عوامل بازدارندگي از نماز در جوانان از مقوله هاي مهم است كه شناخت و تجزيه و تحليل آن در برنامه ريزي ها و فرآيند تربيت ديني كمك مؤثر مي نمايد. واكاوي در بيانات صاحب نظران و نيز پژوهش هاي انجام شده پيرامون علل و عوامل مؤثر در گرايش جوانان به نماز، نشان مي دهد كه اگر موضوع عوامل عدم گرايش و پايبندي جوانان، به خصوص دانشجويان را به صورت واقع بينانه تر درك كنيم، بايد با ديد سيستمي به بررسي آن پرداخته شود. بخش مهمي از عوامل و موانع گرايش جوانان به نماز، به كيفيت پيشينه تربيتي و به خصوص در بعد تربيت ديني مربوط مي شود.

ارتباط جريان زندگي با هم و نيز مهم و شاخص بودن برخي از دوره هاي زندگي مثل نوجواني و جواني و باز اهميت داشتن دوره كودكي از لحاظ زيرساخت تربيتي از يك طرف و ميزان و كيفيت ايفاي نقش عوامل خانواده، آموزشگاه و اجتماع از طرف ديگر، باعث شده تا در تحليل چرايي بي نمازي در عده زيادي از جوانان، صاحب نظران وضعيت شكل گيري باورمندي جوانان را در گذشته و كاركرد نهاد خانواده و مدرسه و اجتماع را در دو سطح و مقطع مورد بررسي قرار دهند.

1- دوره هاي مربوط به سنين 18 سال

2- سنين 19 سال به بعد كه آموزش ها در سطح عالي شروع مي شود.

تحليل عوامل خانوادگي نشان مي دهد كاركرد تربيتي خانواده به دليل تحولات گوناگون مناسب نيست، بنابراين در دوره كودكي، زيرساخت تربيت ديني كه مبتني بر پرورش احساس مذهبي مي باشد، آن طور كه بايسته است تبلور ندارد. موقعيت هاي نامناسب محيط آموزشي در دوره نوجواني



[ صفحه 158]



كه مرحله شاخص و مهم و تأثيرگذار در كيفيت شخصيت فرد در دوره هاي بعدي است، در مرحله اول نقش بازدارندگي خود را از طريق عدم ايجاد باورمندي شناخت مدارانه به خصوص در مسأله خداشناسي و معاد بر جاي مي گذارد. نبود وحدت رويه عوامل درون مدرسه اي در تربيت و تضادهاي رفتاري و گفتاري به ناموفقيت ها و ناكارآمدي آموزه هاي ديني منجر مي گردد.

در مرحله بعد كم توجهي به عدم بكارگيري عوامل جذبي به تقويت تأثيرگذاري عوامل منفي كمك مي كند. تقسيم بندي جوانان از حيث باورمندي به معتقدان، متزلزلان و اعتقادگريزان در واقع نشان از همين واقعيت است. وقتي فرد با پيشينه تربيتي نامناسب به مرحله اي از زندگي (دوره جواني) مي رسد كه بحران هاي مختلف او را احاطه كرده است و از طرف ديگر رفاه زدگي و تجددگرايي غيرمعقولانه و علم زدگي و روشنفكري منفي فضاي فرهنگي نامطلوبي را براي جوان ترسيم مي كند، او كه در حال بازسازي نظام ارزشي خود است، در گزينش بنيان هاي فكري صحيح دچار لغزش مي شود و سرانجام حالت رويگرداني از فرايض مهم دين مثل نماز در او نمود رفتاري پيدا مي كند. نبود معرفت عميق در اندوخته هاي دانشجويان در خصوص رمز و رازها و فلسفه و آثار نماز، لذايذ دنيوي را بيش از حد در نظر آنان جلوه داده و چون بر اثر نبود بينش قوي، نماز را متناقض با خواسته هاي خود مي داند آن وقت حالت عدم گرايش به نماز در او شدت بيشتري مي گيرد.

شيوه هاي ناكارآمد در تبليغ و ارائه فرهنگ نماز، از جمله خشك انديشي ناآگاهانه و توجيه كننده هدف به ويژه در مورد نماز، باز پس زدن احساس و خواست جوان، ناديده گرفتن راه كارها و رهنمودهاي تعيين شده، جايگزين كردن خواست و سليقه هاي شخصي به جاي آنها و سخت گيري هاي بي مورد، نمونه هايي از شيوه هاي نادرست در ارائه فرهنگ دين مي باشد.


بازگشت