اهميت فوق برنامه ها


توانايي همكاري در بين افراد مختلف فرق مي كند، و بارزترين صورت آن قوي يا ضعيف بودن اشخاص در چالش هاي اجتماعي و كنش هاي رفتاري است. از سويي مسئولان بايد بپذيرند كه به عنوان يك نهاد مطلع از نيازهاي دانشجويان، منشاء پاره اي از رفتارهاي آنان را نمي شناسند. بنابراين نقش تشكلهاي دانشجويي علاوه بر افزايش ضريب توانايي هاي شخصي و گروهي از طريق تعامل موجود در فوق برنامه ها، پديدار كردن شاخصهاي ذهني و جهت دادن به آن بخش از ظرفيتهاي كشف نشده دانشجويان است كه در آموزش متعارف مجال بروز آنها وجود ندارد. بدين ترتيب هنگامي كه از تشكل هاي دانشجويي صحبت مي كنيم گذشته از آنكه به طور بديهي سخن ما ناظر به فعاليتهاي جمعي است، به طور ضمني سخن ما ناظر بر تعاريف جامعه شناختي و روانشناختي نيز خواهد بود.

براي مثال هر تشكل دانشجويي به نحو بارز يك اجتماع هدفمند است كه مي توان تعاريف جامعه شناختي را بر شاكله ي آن قابل پياده شدن و تعميم دانست. براي مثال بدون پيش فرضهاي مرسوم خوب و بد بودن اشخاص، در درون اين نهاد «مفهوم كنشگر اجتماعي از مفهوم ارتباط اجتماعي استنتاج مي شود. در واقع كنشگر اجتماعي يكي از قطبهاي فردي يا جمعي ارتباط اجتماعي است كه از آن مي توان به همكاري در عين تعارض ياد كرد. بنابراين كنشگري اجتماعي جوانان لزوما دو بعد دارد، كه يكي با توانايي كنشگر در همكاري تعريف مي شود، و ديگري با تواناييش در تأثيري كه در چارچوب رابطه اي تعارض آميز اعمال مي كند. [1]

در اين محدوده مي توان مفاهيم رفتاري و عملي دانشجويان را طبق نظام ارزشهاي جامعه شناختي تقسيم بندي كرد، و بر آن اساس به تعامل با ايشان پرداخت. اين مفاهيم به طور مشخص در دو حوزه ي تحليلي- استقرايي و انتزاعي قابل ارزيابي هستند.

«مفاهيم عملي مجزا، تحليلي و استقرايي است. اما مفاهيم انتزاعي از راه تركيبي و قياسي (تمثيل، تضاد، و غيره) و بر منطق روابطي كه ميان اجزاي يك نظام وجود دارد، بنا مي شوند. در روابط و كنش هاي اجتماعي، اغلب موارد اين مفهوم انتزاعي چارچوب فكري كلي تري دارد كه الگو ناميده مي شود [2] .» با توجه به تعريف فوق، به نظر مي رسد تشكلهاي دانشجويي مي توانند در



[ صفحه 140]



مفاهيم عملي دين كه تجربي و استقرايي محسوب مي شوند، با مفاهيم ارزشي و وجدان جمعي و الگوسازي كه مفاهيم غيرتجربي، قياسي و تمثيلي هستند؛ نقش مؤثري ايفا نمايند و به الگوسازي عمومي، و نه تأكيد بر نخبه گرايي در امور ديني كه به گريز پيراموني منجر شده است، اهتمام ورزند. در اين صورت و به لحاظ ماهيت جمع پذير ارزشهاي ديني و تأكيد تعاليم مذهبي بر همگرايي «وقتي كنشگران از ارزشهاي يكساني الهام مي گيرند، و در طرح همكاريشان هماهنگي دارند، فرايند همكاري و حصول موفقيت تسهيل مي گردد [3]

با توجه به بخش نخست مقاله، به نظر مي رسد چنانكه تشكلهاي دانشجويي، مفاهيم و مقاصد ژرف ديني را تحليل علمي كرده و ابعاد آن را شناسايي كنند، در جمع آوري نيروها و جهت دادن به آنها موفق تر عمل خواهند نمود. البته اين كار به گونه اي جدي مستلزم در نظر گرفتن تيپها و شخصيت هاي مختلف در جوانان، و پيدا كردن خاستگاه انگيزش هاي فردي و جمعي آنان نيز خواهد بود. براي نمونه اين ابعاد را مي توان چنين لحاظ كرد:

«بعد تجربي؛ اين بعد ناظر بر تجربيات زندگي معنوي اشخاص است، كه منجر به ايجاد احساس خاصي از ارتباط با يك ذات الهي و يا مستقيما با خداوند براي شخص معتقد مي شود.

- بعد جهان نگري؛ (برنامه و هدف) ناظر بر اعتقادات به واقعيت الوهيت و پيوستهاي آن است.

؛همچون: خير، شر، بهشت، دوزخ.

- بعد مناسكي؛ بر اعمالي كه در چارچوب زندگي ديني انجام داده مي شود، ناظر است؛ مانند نماز، نيايش، زيارت، سوگواري و...

- بعد استنتاجي؛ ناظر بر اجراي اصول و فرامين ديني در زندگي روزمره است؛ مانند: احسان، ايثار، درستكاري، پاكدامني و عفت، رعايت حقوق ديگران، نظم پذيري و...

نكته بسيار مهم، اين دريافت است كه در مورد اشخاص اگر تخصيص شاخصهايي به بعد مناسكي (نماز، روزه، نيايش) نسبتا آسان است، اما گزينش شاخصها براي ابعاد ديگر [نظير بعد تجربي و بعد استنتاجي كه حسي عرفاني يا دروني بوده، و ارتباط تنگاتنگ و مؤثري با بعد مناسكي ايفا مي كنند] خيلي روشن و شفاف نيست. و اندازه ي درجه ي ديني بودن از شاخصي به شاخص ديگر تغيير مي كند [4]



[ صفحه 141]



قابل توجه است كه برخلاف برخوردهاي مرسوم و سطحي انگاشتن ترويج فرهنگ ديني در دانشگاه هر يك از ابعاد اين تقسيم بندي ابتدايي ملاحظاتي دارند؛ مثلا بعد تجربي دين مي تواند شامل گروه هاي متعددي از جوانان گردد كه اگر چه به واقع تمام رفتار و سكنات خود را با معيارهاي ديني مطابقت نمي دهند. اما به طور فطري آمادگي پذيرش حقايق ملكوتي را دارا هستند. همچنين بعد مناسكي ياد شده، ناظر به پيش شرطهايي است، و نبايد بدون فراهم بودن زمينه هاي آن، توقع ارتقاء بينش معنوي در گروه هاي مختلف دانشجويي را داشت.

براساس مثالهايي كه ذكر شد، تعاريف ديگر حوزه هاي نظري- پژوهشي و به طور ويژه حوزه ي دين پژوهي قابل تطبيق با چهارچوب فعاليتهاي تشكل هاي دانشجويي هستند، اما به نظر نمي رسد اهتمامي جدي، منسجم و سازمان يافته در جهت بهره گيري علمي از اين حوزه ها انجام گرفته باشد، فلذا فعاليتها كماكان برطبق روال مرسوم حاصل جوشش هاي ذاتي يا سليقه اي است.

با وجود اين، صرف ايفاي نقش هر نوع تشكل دانشجويي در توازن بخشيدن به نيروهاي مختلف دانشجويان و كاهش تعارض ها و همچنين فزوني توانايي هاي جوانان براي مهار بحرانهاي مختلف حائز اهميت است؛ به عنوان تحليلي اجمالي بر پديده ي فوق مي توان قابليتهاي موجود در اين تشكلها را چنين در نظر گرفت:

- توانايي بخشيدن به دانشجويان در امر خود سازماندهي.

- توانايي در ايجاد روابط انساني. (كاهش تنشها، ايجاد ارتباط معقول با گروههاي مختلف اجتماعي، و تفهيم نقطه نظرات خود به گونه ي منطقي)

- ظهور فضاي تحرك و نشاط و پويايي، كه پيش شرط تحقق آرمانهاي معقول فرهنگ ديني هستند.

- چند بُعدي شدن ديدگاههاي ارزشي و خروج از بن بستهاي تنگ نظرانه ي فكري، و پيدا كردن توانايي براي حل چالشهاي فرهنگي و فكري.

از بين تشكل هاي مرسوم در دانشگاه ها، به لحاظ ارتباط منطقي با اين گفتار تشكل بسيج متشكل از افرادي است كه فعاليتهاي متنوع منطبق با فرهنگ ديني انجام مي دهند. اين فعاليتها در قالبهاي هماهنگ فرهنگي، سياسي، نظامي، اجتماعي و اعتقادي است. اين نهاد با تربيت افرادي شايسته به اطلاع رساني عقيدتي نيز مي پردازد، و افراد با شركت در برنامه هاي مختلف همگرايي و



[ صفحه 142]



آمادگي مناسبي پيدا مي كنند؛ از جمله در رابطه با فعاليتها و اهداف فرهنگي بسيج در دانشگاه ها مي توان به موارد ذيل اشاره كرد: در جريان قرار دادن اعضاء از خبرهاي روز جامعه و جهان، فراهم نمودن برنامه هاي جنبي براي اوقات فراغت اعضاء، ايجاد كلاسهاي تفسير قرآن و احكام، بازديد از مناطق جنگي، و نشر مجله. يكي از فعاليتهاي مهم و فرهنگ ساز كه نهاد بسيج انجام مي دهد بازديد از خانواده هاي شهدا، و برگزاري همايشهاي مربوط به آن است. اين نحوه از الگوسازي ضمن آنكه باعث يادآوري ايثارگري رزمندگان و فهم دلايل آن مي شود، با تبليغ غيرمستقيم و ظريف، ارزشهاي عقيدتي و فرهنگي را به عنوان يك هنجار در ذهن جوانان باقي مي گذارد.

به عنوان يك نقطه ي مشخص در كاهش انگيزش هاي مذهبي بايد گفت، روش و توانايي اين تشكل هاي محدود جهت برآوردن نيازهاي متنوع و روبه تزايد دانشجويان كافي نيست، و بايد تمهيداتي براي افزايش تشكل ها، با در نظر گرفتن تنوع اجرايي جهت افزايش انگيزش ها در عين هماهنگي از نظر هدف، و همچنين برقرار كردن خصوصيتهاي يك تشكل به لحاظ برخورداري از معيارهاي مقبول و مديريت اجرايي انديشيد. لذا در بخش سوم مقاله مثالي از ايجاد و گسترش تشكل هاي دانشجويي در حوزه ي فرهنگ ديني، يعني تشكل اقام الصلوه در يكي از مراكز تربيت معلم، همراه با ويژگي هاي لازم در هر تشكل جهت حصول خواسته ها آورده مي شود. اما پيش از پرداختن به اين محور يك خصيصه ي بارز كه بايد در هر يك از تشكل هاي كنوني و يا آتي براي جذب جوانان مورد لحاظ قرار گيرد، يادآوري مي شود، و آن اعتماد كردن و سپردن تنظيم امور به خود دانشجويان است.


پاورقي

[1] روش تحقيق در علوم اجتماعي، ص 118.

[2] روش تحقيق در علوم اجتماعي، ص 118.

[3] روش تحقيق در علوم اجتماعي، ص 121.

[4] روش تحقيق در علوم اجتماعي، صص 116، 117.


بازگشت