آرايش سيرت در سجده


فلسفه و فرياد سجده، استكبارزدايي است. با يك حركت بسيار آرام، بايد به انقلاب هاي معنوي و انفجارهاي دروني دست يافت كه دست آورد بزرگ آن، يكتايي در توحيد است.

علي (ع)، اين عارف عظيم الشأن مي فرمايند:

«عباد الله ان من احب عباد الله اليه عبدا اعانه الله علي نفسه...»

«بندگان خدا! همانا محبوبترين بنده نزد خدا، بنده اي است كه خدا او را در پيكار نفس يار است، بنده اي كه از درون، اندوهش شعار است، و از برون ترسان و بي قرار است. چراغ هدايت در دلش روشن است و برگ روز مرگش- كه آمدني است- معين. مرگ دورنما را به خود نزديك ساخته، و- ترك لذت را- كه سخت است، آسان شمرده؛ و دل از هوس پرداخته [1] ».



اگر يك ذره را برگيري از جاي

خلل يابد همه عالم سراپاي. [2] .



تنها فرودي كه سر از فراز و فوز عظيم بدر مي آورد، سجده ي ساجدان الهي است. اگر سجده را، اوج بندگي بنده بي نهايت كوچك، در مقابل بي نهايت بزرگ معنا كنيم، به واقعيت و حقيقت نزديكتريم تا معاني ديگر. در واقع، سجده گاه، آزمايشگاهي است كه تمام تئوري هاي زندگي و ديني، در آن، عيني و كاربردي مي شود.

در اين فرودگاه الهي، همه چيز معنا و مفهوم ويژه اي پيدا مي كند و «تطمئن القلوب» [3] ، به اوج خود خواهد رسيد، و ساجد الهي، حلاوت و شيريني آن را به ذائقه جان مي چشد.

ساجد الهي در حال سجده، «من حقيقي» خويش را «هسته مركزي عبادت» مي بيند و سپس كل جهان هستي را عين كثرت، غرق در يكتايي مي يابد.



[ صفحه 111]



هر كس در اين فرودگاه فرو نشيند، به آرامشي، كه شادي بزرگ زندگي است [4] ، دست مي يابد و به دنبال آن آرامش و آسايش ابدي را، با خداي خويش معامله خواهد كرد.

حضور ساجد در مسجد، آن هم در حال سجده، اين معنا را كاربردي مي سازد و براي هميشه حضور او در محضر حق تعالي را ترسيم مي كند.



سجده آمدن كندن خشت لزب [5] .

موجب قربي كه واسجد واقترب [6] .



سجده سمبل عبادت است و فرد در مرحله اوج و نهايت تذلل كه قرار مي گيرد، همه منيت ها و منت ها را شستشو مي دهد و رنگ الهي را بر جان خويش مي پاشد. در اين مرحله، زندگي معناي ديگري پيدا مي كند و انسان گام به گام در مسير صراط بزرگ، سير پيدا مي كند. اگر فردي به اين هسته مركزي عبادت تن ندهد، هرگز به صراط مستقيم نخواهد رسيد. عبادت منهاي سجده، همان درخت بي ريشه و درياي بي آب است و زندگي منهاي آن، شبيه زيستن حيواني.

سجده گاه، خانه كوچكي است به بلنداي عرش و فرش. كوچك است اما بسيار زيبا و زينت آفرين. خانه اي است كه تمام خوبان در آن به زيستن خيره كننده اي دست يازيدند. خانه كوچكي است كه تمام بزرگان برگزيده الهي، يك دل و يك صدا، براي رسيدن به يكتايي همنوا شده اند و به قرائت واحدي پرداختند.

بحث قرائت ها و صراط ها، در اين خانه جايگاهي ندارد، هر چه هست واحد است و واحد. قرائت است و صراط مستقيم.

«افمن يمشي مكبا علي وجهه اهدي امن يمشي سويا علي صراط مستقيم.»

«آيا كسي كه به رو افتاده حركت مي كند به هدايت نزديكتر است يا كسي كه راست قامت در صراط مستقيم گام برمي دارد؟!» [7] .

چپ و راست، همه بايد در آن، مسير واحدي را سير كنند و به مقصد و مقصود واحدي برسند كه



[ صفحه 112]



آن يكتايي و يكتا است.

سجده گاه، همان فرودگاه بين المللي و اطلاع رساني الهي است، كه تمام بشريت مي توانند با آن در ارتباط باشند و رفت و آمد كنند. احدي براي ورود بدان منع نشد و هيچ كس هم منع نمي كند. اساس و فلسفه خلقت و جهان هستي به اين ارتباط، ارتباط دارد. ارتباطي پاينده و پايان ناپذير.

«سبحان الذي اسري بعبده ليلا من المسجد الحرام الي المسجد الاقصا الذي باركنا حوله لنريه من آياتنا انه هو السميع البصير». [8] .

«پاك و منزه است خدايي كه بنده اش را در يك شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصي - كه گرداگردش را با بركت ساخته ايم- برد تا برخي از آيات خود را به او نشان دهيم، چرا كه او شنوا و بيناست».

اين مسافرت «اسري» نام دارد و سفر ويژه است.

سير شبانه است و مسافرت به معراج. اولين سفير الهي، در اين مسافرت، به بازديد و تماشاي عرش و عرشيان مي رود. تماشاي زيبايي هاي بزرگ و خيره كننده... البته همه سخن از مسافرت مي كنند و سفر هم مي نمايند؛ يكي سفر به آمريكا مي رود، ديگري سفر به اروپا، سومي سفر به سوريه و چهارمي سفر به سودان... اما اين كجا و آن كجا!!! يكي سفر جسم هاست و ديگري سفر جان ها، به تعبير ديگر «سير و سلوك علمي و عملي»، يكي با پول آغاز مي شود و آن ديگري با پارسايي، يكي به گذرنامه وزارت امور خارجه نيازمند است و ديگري به گذرنامه ذات اقدس اله.

به هر صورت، به فرموده آيت الله بهجت:

نماز به منزله كعبه و تكبيرة الاحرام، پشت سرانداختن همه چيز غير خدا و داخل شدن در حرم الهي است و قيام، به منزله ي صحبت دو دوست، و ركوع خم شدن عبد در مقابل آقاست، و سجده نهايت خضوع و خاك شدن در مقابل اوست، و وقتي كه عبد آخر نماز از پيشگاه مقدس الهي باز مي گردد اولين چيزي را كه سوغات مي آورد سلام از ناحيه اوست.



[ صفحه 113]



سجده دو قسمت دارد:

1- صورت سجده.

2- سيرت سجده.

صورت سجده براي آرايش تن است و سيرت سجده براي آرايش سيرت و آرامش جان.



مسجد اگر كربلاي من شوي

كعبه حاجت رواي من شوي. [9] .



در دل «سيرت سجده» سير و سلوك علمي و عملي خوابيده است. سيرت سجده برخلاف صورت و برون آن، كه آرايش آرامش است، دروني ناآرام دارد كه همان سير الي الله است و ثمره بزرگ آن، رسيدن به «تطمئن القلوب»، مي باشد.



سجده گاه هفت اقليم است مسندگاه تو

قبله هفت آسمان است، آسمان آفتاب [10] .



آرامش

اين نهفته پيدا را،

من ديده ام، در آيه هاي روشن بي آهنگ

در شاخه هاي سبز حقيقت

در شاخه شكفته باورها

در جوشش، در جنبش...

من ديده ام اين فرشته بي آهنگ

با جامه هاي سبز بهاري رنگ،

بر روي غنچه هاي يقين، آرميده

با ژاله ي اميد به نجوي نشسته بود. [11] .

سير و سلوك علمي و عملي در سيرت سجده همان است كه مولوي مي گويد:



[ صفحه 114]





او خدو انداخت بر رويي كه ماه

سجدا آرد پيش او در سجده گاه. [12] .



ثمره بزرگ سجده و سير و سلوك در آن، همان «واسجد واقترب» مي باشد.

«سجده نما و به خدا تقرب جوي» [13] .

اين است آرامش بزرگ، براي انسان هاي بزرگ.

از اين رو است كه امام حسين (ع) «نماز خون» بپا مي دارد و دين جدش را كاربردي مي كند.

در ميان بارش تير بلا عاشقانه بر سر سجاده شد. [14] .

اين است آرايش سيرت سجده و آرامش بزرگ.

«آرامش

اين فرشته ي زيبا را

من ديده ام، با جامه هاي سبز بهاري رنگ،

در بازي طلايي ماهي ها

در اشك ابر

زمزمه باران

در گردش

در ريزش». [15] .

علي (عليه السلام) در مورد سيرت سجده مي فرمايند:

سجده نفساني (كه روح سجده است)، رها بودن دل از امور فناپذير و روي آوردن با تمام وجود به امور جاودان و كندن كبر و تعصب بيجا و قطع همه علايق دنيوي و آراسته شدن به اخلاق نبوي است. [16] .



[ صفحه 115]




پاورقي

[1] نهج البلاغه، خ 87.

[2] شبستري.

[3] سوره رعد، 13 / 28.

[4] پاول ويلسون، كتاب كوچك آرامش، با جلان، فرخي، تهران: انتشارات، فرا روان، 1378، ص 42.

[5] لزج- لغزنه يا چسبان.

[6] مثنوي معنوي.

[7] سوره ملك: 67 / 22.

[8] سوره اسري: 17 / 1.

[9] مثنوي معنوي، دفتر سوم.

[10] عرفي.

[11] حائري، علي، آرامش، قم: انتشارات، هجرت، صفر 1398، ص 14.

[12] مثنوي معنوي.

[13] سوره علق: 96 / 19.

[14] مجله پيوند، شماره 211، ص 33.

[15] حائري، علي، همان.

[16] غرر الحكم، ج 2، ص 165، چاپ دانشگاه.


بازگشت