«تربيت ديني» بايد تربيت قرآني باشد


نتيجه آن مي شود كه انسان بايد به چيزي فراتر از اين قاعده و قانونها توجه كند و بداند كه تكنيك بدون معنويات و علم بدون اخلاق و درست كردن جهاني مسحور علم و فارغ از معنا، افراد بشر را اقناع و رضايت خاطر و آرامش درون آنان را ضمانت نخواهد كرد.

«تربيت» در جهان امروز به مردم مي آموزد كه هر كس تا سر حد مرگ بايد



[ صفحه 154]



روي پاي خود بايستد و هيچ گاه به كسي تكيه نكند و به ديگران دل و اميد نبندد، كه اين چنين زندگي، شبيه شنا در درياست، هر لحظه دست از شنا برداري غرق مي شوي و چون هر كس به فكر نجات خويش است، به داد ديگري هم نمي رسد و به فرض كه هزاران هزار مردم، اطرافش شنا كنند، باز خود را تنها و بي كس مي يابد و سرانجام هم غرف مي شود.

چنين بشري مثل گذشته، جان بر سر عقيده نمي بازد، يا گناهكاري را كه پشيمان شده، نمي بخشد و بي حساب و كتاب كسي را بر سر سفره خويش ميهمان نمي كند و براي اصولي همچون مروت، صفا و گذشت و ايثار، ارزش علمي و اجرايي قائل نيست و رابطه بين خود و ساير افراد را به حكم قوانين و قواعدي حفظ مي كند كه عقل جزوي حسابگر و يكسونگر بر او تحميل كرده، نه عقلي موهوبي و احساس و عاطفه انساني كه مردان راه خدا از آن تبعيت مي كنند.

اما انسان قرآن و تربيت شده ديني انساني است كه:

- وجود ديگران را درك مي كند - به عهد خويش وفا مي كند و به قول و قرار خويش پاي بند است. - نه كسي را تحقير مي كند و نه تن به حقارت مي سپارد. - آني از نعمتهاي خدا غافل نمي ماند. - گمان بد نمي برد و تحقيق نكرده قضاوت نمي كند. - سخن به اندازه مي گويد و از گفتار بيهوده مي پرهيزد. - از تمام ظرفيت وجودي خويش در راه اعتلاي دين حق استفاده مي كند.

چنين انساني است كه رفتار و گفتارش اعضاي خانواده را به ياد خدا و اولياي حق مي اندازد و فرزندان نيز از وي تبعيت مي كنند. اما به راستي چه روشي پيش گيريم كه فرزندان ما تربيت قرآني پيدا كنند. شك نيست كه بايد



[ صفحه 155]



روشهاي ايجاد شناخت و گرايشهاي مذهبي كودك و نوجوان را دانست، كه ما در پايان اين مقاله به طريقه اي علمي و جامعه شناسانه به رئوس روشها اشاره مي كنيم:


بازگشت