خانواده هايي كه فاقد مذهب هستند:


افراد چنين خانواده هايي ستيز با مذهب را وظيفه خويش مي دانند، طبيعي است كودكي كه در چنين خانواده اي رشد كند، تحت تأثير حرفها و حركات و اعمال اولياي خود، نه تنها تربيت ديني نمي بيند، بلكه رفته رفته نظريه هاي ضد دين پيدا مي كند. چرا كه كودك در چنين خانواده هايي دچار تعارض روحي مي شود. در جامعه ما كه مذهب در حكومت و ساختار اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي نقش عمده اي دارد، همچنين نهادها و منشأهاي ديگر موافق شرع عمل مي كنند، كودك دچار تعارض و تضاد روحي مي شود. براي يك كودك مادر و معلم هر دو عزيز و مقدس اند، به همين دليل كودك يا نوجوان پس از كشاكشي شكننده به سوي رياكاري متمايل و كشيده مي شود. بخصوص كه دوران نوجواني دوران ويژه اي براي نوجوانان است. نوجوان زلال و شفاف است كژيها را



[ صفحه 146]



برنمي تابد، چنانچه بنيادهاي فكري و رواني و ديني نوجوان خوب «پي» ريخته نشود، سلامت او در آينده دچار مخاطره مي شود، چنانچه اين فرصت ناب و گرانبها به سبب بي ديني والدين به غفلت بگذرد، امكان بازسازي و بازپروري او در آينده طاقت سوز خواهد بود، بخصوص كه نوجواني بيشتر به يك بحران شبيه است، در مقابل اگر بذر روشني در قلب حاصلخيز نوجوان افشانده شود زودتر به ثمر مي نشيند. نوجواني رنگين كماني است از قهر و آشتي، سركشي و تسليم، پذيرش و انكار و سكوت و فرياد.

خوشبختانه به نسبت دسته هاي ديگر، شمار اين خانواده ها، يعني خانواده هاي فاقد مذهب در جامعه ما اندك است، اما همين شمار اندك نيز تا آن حد براي فرزندانشان مشكل آفرين شده اند كه مربيان پرورشي مدارس، ناگزير تضاد آموزش بين خانواده و مدرسه را به لحاظ ديني، به عنوان مشكلي عمده گزارش كرده و همواره در پي حل آن بوده اند.


بازگشت