نتيجه گيري


حال كه با مروري به عملكرد نظامهاي غربي و پيوند آن معضلات فرهنگي قبل از انقلاب و اشتباهات و نارسائيهاي بعد از انقلاب آشنا شديم و مشخص گرديد چه عوامل پيچيده اي در جريان روند شكل گيري بحرانهاي فرهنگي



[ صفحه 118]



مؤثرند و تا اندازه اي زمينه براي كشف راه حلها براي مواجهه با تهاجم فرهنگي آماده شد، براي خلاصه شدن مقاله بصورت فشرده راه حل هايي ارائه مي گردد:

قدم اول:

عنايت عميق و توجه همه جانبه به رهنمودهاي مقام معظم رهبري از طرف سياستمداران، مديران عاليرتبه، كارشناسان ارشد و نظريه پردازان اجتماعي.

اين توصيه يك توصيه اخلاقي و ديني نيست. واقعيت اين است كه اقدامات، رهنمودها و تذكرات معظم له نشان مي دهد كه حضرت ايشان، بر تمامي دردها و معضلات بر شمرده اشراف كامل دارند و بسياري از ناشناخته هاي ما را مي شناسند. براي مثال:

- در زماني كه همه نگران بحرانهاي اقتصادي بودند، ايشان از حضور تهاجم فرهنگي خبر مي دهند و آنگاه كه احساس مي كنند بسياري از خواص مطلب را در نيافتند، از وجود شبيخون فرهنگي سخن مي گويند.

- روزي به صحنه مي آيند و براي اصلاح استراتژي حاكم بر برنامه دوم توسعه رهنمودهاي ارزشمند خود را براي ايجاد توجهي متعادل به تمامي ابعاد وجودي يك جامعه اسلامي اعلام مي كنند.

- زماني به قم مشرف مي شوند و با هشدارهاي حكيمانه خود حوزه هاي علميه را به حضور در صحنه هاي اداره فكري حكومت دعوت مي نمايند.

- در ملاقات وزير آموزش عالي به ايشان صريح و بي پرده اعلام مي دارند دانشگاهها علي رغم تغييرات زياد، هنوز اسلامي نشده است.

- در ملاقات رييس سازمان برنامه و بودجه آغاز ضرورت تدوين نظام



[ صفحه 119]



برنامه ريزي خاص جامعه اسلامي سخن مي گويند و با بياني عميق هشدار مي دهند كه نبايد تحت تأثير فرضيه و نظريه هاي به ظاهر علمي كارشناسان غربي باشيم و لذا بايد از اين ظرفيت وجودي و اين مخزن علم و فضيلت در برداشتن قدمهاي بعدي كمك گرفت.

قدم دوم:

سازماندهي حركتي است كه توسط آن بتوان به تدريج گسيختگي حاصل از حضور نظامهاي بيگانه را در دهه هاي اخير جبران ساخت. براي روشن شدن مطلب دو مثال ذكر مي گردد:

1- در جامعه گذشته ما، نظام آموزشي ارزشمندي وجود داشته كه منطقاً مي بايست از طريق متوليان آن تحولات لازم را براي پاسخگويي به نياز زمان پيدا مي كرد. اما حضور نظام آموزشي بيگانه و سرعت جايگزيني آن و عدم احساس نياز جدي جامعه به نظام قديمي، تحولات آنرا كند ساخته است.

2- در گذشته ايران مراجع محترم روحاني نظام ماليه خاصي را سازمان داده و با بهترين وجهي مسائل اجتماعي زمان خود را حل و فصل مي كرده اند. اين نظام نيز مي بايست تحولات لازم را براي شرايط امروز پيدا مي كرد اما حضور نظام ماليه به سبك غرب و عدم نياز جامعه به ادامه نظام سنتي موجبات فراموشي و اضمحلال آن نظام را فراهم ساخته است و لذا بايد با هدف بازسازي مجموعه نظامها و تنظيم رابطه آنها با يكديگر به نحوي كه هدف غايي جامعه را مشخص سازد، در چارچوب يك نگرش نظام گرا كليه عناصر و روابط و راه كارهاي اجرايي بازسازي شوند.



[ صفحه 120]



ساختار كلي نظام اسلامي

بر اساس اين الگو تمامي راه حلهاي دروني نظامها طوري بايد انتخاب شود كه علاوه بر تحقق هدف اوليه هر نظام انجام امور به شكلي طراحي گردد كه زمينه براي تحقق هدف غائي نظام فراهم شود و در تنظيم رابطه بين نظامها بر خلاف نظام غربي كه حركتهاي اصلاحي يكطرفه بود و همه نظامها به نفع تحقق اهداف نظام اقتصادي اصلاح مي گرديد، اصلاحات دو طرفه بوده و تماماً در راستاي تحقق آرمان نهايي يعني فراهم كردن شرايط رشد و تكامل مادي و معنوي انسانها جرح و تعديل مي شود بدين ترتيب كه:

- نظام اقتصادي بايد به ترتيبي جريان جذب سرمايه و رشد اقتصادي را دنبال كند كه زمينه روحيه مادي گرايي و خودبيني را در جامعه گسترش ندهد. زيرا



[ صفحه 121]



اين مطلب با هدف نهائي جامعه در تضاد است.

- نظام آموزشي جامعه بايد جهت چنين نظام اقتصادي، نيروي انساني را تربيت كند كه كار را امري صواب و مشاركت در گسترش توليد را وظيفه شرعي تلقي نمايد.

- نظام تبليغات جامعه به جاي توسعه مصرف براي گسترش تقاضا و ايجاد رونق اقتصادي بايد احياء كننده مفاهيمي چون قناعت، دوري از تبذير و اسراف، توصيه كننده به امر خير، احياگر وقف و نذر، تلاش براي رفع مشكلات مادي و معنوي مسلمانان باشد و براي آنكه از طريق اين مفاهيم روحيه كم كاري، بي نظمي و زهدگرايي انحرافي تقويت نشود، زندگي پرتلاش بزرگان دين را الگوسازي نمايد.

- نظام سياسي جامعه در جريان شكل گيري هرم حاكميت، از يك سو تأثيرات خود را در احياء مجموعه نظامهاي اجتماعي اسلام بايد ارزيابي نمايد و از سوي ديگر احياءگر ارزشهاي راستين در شكل گيري هرم مديريت ارزشي اسلام باشد و يا به عبارتي ساز و كارهاي انتخاباتي به نحوي عمل كند كه درجه صلاحيت هاي ديني و اخلاقي و تقوايي سلسله مراتب حاكميت به سمت بالا افزايش يابد و علاوه بر آن مديراني، در راس نظامهاي مختلف قرار گيرند كه توان اصلاح زيربنايي نظامهاي موجود در راستاي اهداف اسلامي را داشته باشند.

پيش نياز تحقق چنين نظامي بازگشت جدي و همه جانبه به مفاهيم و متون اسلامي است. چرا كه تنها عمل به دستورات ديني است كه توان همزمان سازي تحقق اهداف چندگانه را در بر دارد. براي مثال: در روش پرداخت وجوه شرعي



[ صفحه 122]



همزمان علاوه بر تأمين منابع براي حكومت اسلامي نوعي خودسازي فردي براي پرداخت كننده به همراه دارد و شكل عمل به آن نحوي است كه انسان پرداخت كننده را به تجديد نظر در جريان جمع آوري سالم مال دعوت مي كند و يا مديريت ارزشي اسلام است كه در مدير اين روحيه را بوجود مي آورد كه همزمان با افزايش كارآيي نيروي انساني تحت مديريت خود براي افزايش توليد كالا و يا خدمات مؤسسه مربوطه رسالت سالم سازي اخلاقي و ديني آنها را به عهده مي گيرد.

براي سازماندهي چنين حركتي بايد جمعي از نخبگان حوزه هاي علميه، دانشگاهها و دستگاههاي اجرايي در قالب سازمان مشخصي گرد هم جمع شوند و انجام امور را مرحله به مرحله تعقيب نمايند.

قدم سوم:

انتشار دست آوردهاي جامعه نخبگان به درون حوزه هاي علميه دانشگاههاو دستگاههاي اجرايي براي آموزش، فرهنگ سازي، تكامل ايده ها و آماده سازي جامعه براي مراحل بعدي.

قدم چهارم:

تا اين مرحله از اقدامات جريان يك حركت فكري و علمي فرهنگي است و بعد از اين مرحله نوبت به ورود نتايج مباحث به درون دستگاههاي اجرايي مي رسد كه در اين رابطه براي اصلاحات قوانين و ساختارهاي تشكيلاتي و اجرايي كشور، نمايندگان مجلس، وزرا، مديران ارشد دستگاهها بايد با موضوع درگير شوند. در اين مرحله مشكل عمده ظاهر خواهد شد و آن اينكه نظام



[ صفحه 123]



سياسي انتخاب شده به نحوي است كه هر دو سال يكبار به واسطه انتخاب رئيس جمهوري و يا نمايندگان مجلس دچار فضاي اجتماعي خاصي خواهد شد كه در عمل هم مجريان و هم نمايندگان مجلس را دائماً به حل بحرانهاي روزمره و آرام سازي جامعه دعوت مي كنند و مشخص نيست چگونه با چنين نظام مديريتي كوتاه مدت مي توان هدفهاي دراز مدت را تعقيب نمود. گر چه ممكن است اكثريت بالايي از نمايندگان و مجريان به لحاظ دلسوزي فردي نگران اهداف دراز مدت و آرماني باشند اما وقتي اهداف دراز مدت تحقق مي يابند كه نظامهاي اجرايي در عمل و بطور سيستماتيك آنها را تعقيب نمايد. به هرحال اين خود مشكلي است كه بايد جامعه نخبگان براي آن راه حل يابي نمايند.

قدم مهم و نهايي اينكه: وقتي مي توان نظامهاي اصلاح شده بر اساس آرمانهاي اسلام را اجرا نمود كه توده هاي وسيع مردمي آمادگي پذيرش آنرا پيدا نمايند. در اين مرحله باز خود اسلام است كه بايد ياري دهد. خوشبختانه هم متون نظري اسلام و هم تجربه عملي آن در صدر اسلام نشان داده است كه اگر «اقامه نماز» به مفهوم معني عميق آن صورت پذيرد و مطابق تأكيدات خاص قرآن و پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) و ائمه اطهار جايگاه واقعي خود را پيدا كند و متأثر از اقامه نماز، مساجد احياء شوند و در پي آن امر به معروف و نهي از منكر در متن روابط اجتماعي باز گردد و از حوزه مسائل شرعي فردي به مسائل شرعي اجتماعي و حكومتي سرايت پيدا كند، جامعه به طور فزاينده براي پذيرش نظامهاي مبتني بر آرمانهاي اسلامي آماده مي شود. بديهي است كه با اين نگرش



[ صفحه 124]



قدر و منزلت اقدامات سازمان يافته سالهاي اخير براي احياي نماز ارزشي بسيار فراتر از آنچه امروز به نظر مي رسد خواهد داشت چرا كه روشن مي گردد چگونه نماز داروي هر درد كهنه و عميق فردي و اجتماعي است.

البته لازم به توضيح نيست كه اقامه نماز موج آفرين، نمازيست به مراتب عميق تر از نمازي كه نوعاً بر پا مي شود، اما راه رسيدن به عمق نمازي كارساز و موج آفرين از همين مسيري است كه آغاز شده و اميد است تداوم يابد.

حسن بنيانيان

تابستان 1375



[ صفحه 128]




بازگشت