تأثيرات مستقيم و غير مستقيم نظام غرب بر رشد ناهنجاريهاي فرهنگي جامعه


در مطالبي كه گذشت براي خواننده محترم موضوع ماهيت زير نظامهاي نظام اجتماعي غرب روشن گرديد و مشخص شد كه در شكل گيري تمامي نظامهاي فرعي، فلسفه خاص مادي گري نهفته است و اين نظامها در چارچوب يك مجموعه نظام به هم پيوسته در جهت تحقق اهداف غائي جامعه غرب بهترين عملكرد را خواهد داشت و با انتقال هر يك از نظامهاي اقتصادي، سياسي، مديريتي، نظامي و... از اين مجموعه نظامهاي به هم پيوسته به درون جوامع ديگر، مجموعه فساد فرهنگي متأثر از فلسفه حاكم بر اين نظامها به جامعه جديد منتقل مي گردد و منشأ يك سلسله ناهماهنگي و ايجاد يك مجموعه ناهنجاريهاي فرهنگي خواهد بود. حال بايد ديد چگونه اين نظامها وارد جامعه ما گرديد و چه تأثيري در تحولات اجتماعي ما داشت.

زمينه سازي حضور اين نظامها با سفرهاي پادشاهان فاسد قاجار شروع گرديد. و در اين سفرها با ديدن مظاهر پيشرفت مادي و آوردن نمودهايي از آن، به تدريج زمينه براي اعزام دانشجو و بازرگانان و رفت و آمدهاي سفرا آماده شد و با تحميل رضاخان بر سرنوشت كشور، عملاً نظام ماليه، نظام آموزشي، قواي انتظامي و نظام اداري با سبك غربي وارد جامعه شد. معدود عالمان ديني با درك فاجعه آن هم تنها با دريافت بخشي از آثار آن به مقابله برخاستند اما تنها مقابله كافي نبود. و در جريان تحول جامعه، بايد نظامهاي جايگزين متأثر از



[ صفحه 108]



اهداف اسلامي معرفي مي شد و نظامهاي سنتي گذشته در تمامي زمينه هاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي به سرعت بازسازي مي گرديد. اما نه پايگاه علمي توانمندي داشتيم و نه علماي ما از عمق آثار تهاجم اين نظامها آگاهي داشتند. اولين آثار حضور اين نظامها در درون جامعه ايراني ايجاد شكاف در انسجام جامعه بود. در حاليكه در بين عوام، برخاستن گرد و خاك از يقه مرد، نشان از زحمت كش بودن او داشت، داشتن يقه سفيد و كارمند دولت رضاخاني بودن، منشأ قدرت و اقتدار در حوزه هاي مختلف اجتماعي گرديد. مردم عادي، يقه سفيدها را از دست رفته و بي دين مي ديدند و نسل جديد در آرزوي خواندن درس و رسيدن به اين منصبها.

رسيدن به اين منصبها يعني كار نكردن و پول مفت بدست آوردن. از حضور همين نظامها بود كه در فرهنگ ما هنوز هم خطاب به فرزندانمان مي گوييم «اگر درس نخواني بايد مثل ما زحمت بكشي و كار كني» و اولين آموزشها و تربيتهاي ما، تنظيم رابطه منفي بين كاركردن و درس خواندن است. در اثر حضور همين نظامها بود كه وقتي فردي كارمند دولت و يا مأمور نظميه مي شد، اولين نمود آن در طلبكاري از مردم ظاهر مي گرديد. تا احساس مسئوليتي براي خدمتگزاري.

حضور نظام آموزشي غربي بود كه علم آموزي را وسيله كسب دنيا كرد و درست بر خلاف نظام علمي قديم كه هر چه علم فرد بيشتر مي شد روحيه بدهكاري به مردم و خدمتگزاري به جامعه را افزايش مي داد، در نظام آموزش غربي هر چقدر بهره گيري از امكانات جامعه براي كسب مدارج بالاتر بيشتر مي شود، بر خلاف اصول اوليه انسانيت، ميزان طلبكاري فرد از مردم و جامعه بيشتر مي گردد.



[ صفحه 109]



اما نكته دردناك تر اينكه با حضور بخشي از اين نظامها، جامعه ايراني تنها شاهد حضور آثار فساد انگيز آن بود و آثار مثبت همين مجموعه نظامها در جامعه غربي به ايران انتقال نيافت. يعني نظام آموزشي غرب آمد، اما نظام مالياتي آن نتوانست در جامعه ايراني منبع كسب درآمد دولت باشد زيرا وابستگي صاحبان درآمد به دربار، اجازه حركت به نظام مالياتي را ندارد. نظام مصرفي غرب به بخشهايي از جامعه شهري تحميل گرديد اما وجود منابع نفتي منشأ رشد واردات شد و اجازه نداد رشد مصرف، توسعه واحدهاي توليدي و صنعتي شدن اقتصاد را در پي داشته باشد.

توقعات و انتظارات مردم و الگوي مصرف تغيير كرد اما وجود پادشاه و تحميل اين نكته كه هر چه در جامعه مي بينيد از دست پر قدرت دولت وابسته به اين پادشاه است، اين توقعات را به دولت منتقل نمود و فرهنگ جامعه ما را با همه توقعات و انتظاراتش متوجه دولت متكي بر درآمدهاي نفتي ساخت.

در حضور اين مجموعه نظامهاي ناقص و مخرب فرهنگي، اتفاقات دردناك ديگري هم افتاد و آن اينكه، نظام دانشگاهي غرب با همه معايبش وارد شد و چون پول نفت وجود داشت با سرعت بيشتري از خود غرب دست به تخريب استعدادهاي جامعه زد بطوري كه اكثريت استعدادهاي برجسته جامعه را به سمت دروس مهندسي و پزشكي كشاند و اجازه نداد استعدادهاي برجسته اي متناسب با نيازهاي طبيعي يك جامعه ي متعادل به سمت علوم انساني كه براي نجات جوامع جهان سوم به مراتب از رشته هاي مهندسي و پزشكي واجب تر است هدايت شود و از رهگذر اين ضربه سنگين، براي مدتهاي طولاني جامعه ما را تشنه نظرپردازيهاي خود در علوم انساني از جمله علوم اقتصادي، مديريتي،



[ صفحه 110]



سياسي و روان شناسي نمود. درد غم انگيزي كه هنوز با گذشت 18 سال از عمر انقلاب مقدس اسلامي تداوم دارد.

در تداوم استقرار نظام هاي غربي در سالهاي بعد از كودتاي 28 مرداد سال 32 نهادهاي برنامه ريزي مثل سازمان برنامه و بودجه و سازمان امور اداري شكل گرفت. تخصيص منابع مالي به عهده برنامه و بودجه و برنامه ريزي توسعه امور اداري و بخصوص منابع انساني به سازمان امور اداري واگذار شد. اين نهادها به لحاظ حساسيتشان مستقيماً با حضور كارشناسان امريكايي هدايت مي شد و از رهگذر تئوري هاي توسعه و رشد در اين نهادها فلسفه حاكم بر نظام مادي غرب در درون نهادهاي اجتماعي و اداري تزريق مي گرديد. در نهاد برنامه ريزي حرف اول و آخر را كارشناسان حوزه هاي اقتصاد مي زدند و تحولات فرهنگي جامعه صرفاً در راستاي تحقق طرحهاي اقتصادي دنبال مي شد. در راستاي تدوين برنامه هاي توسعه اقتصادي ضرورت وجود مركز آمار شكل گرفت تا صرفاً جهت تداوم رشد اقتصادي، طرحهاي آماري لازم سازماندهي شود و تنها تحولات مادي جامعه اندازه گيري گردد و كسي متوجه نشود كه در كنار رشد اقتصاد، رشد مفاسد اجتماعي و تحولات اخلاقي چه سرنوشتي دارد.

از طريق سازمان امور اداري آخرين تئوري هاي مديريت غربي به مديران جوان ايراني آموزش داده مي شد و به آنها در قالب مفاهيم علمي تفهيم مي گرديد كه در طول جريان مديريت يك حرف اصل است:

«براي ارتقاء به مقامات بالاتر و كسب امتيازات مادي آن، اهداف توسعه غرب را بايد تعقيب نمايي.»



[ صفحه 111]



جايگاه استراتژيك ايران در منطقه خاورميانه و وجود منابع نفتي، سرعت رشد نظامهاي غربي را بسيار بالاتر برد. اما وجود تفكر شيعه و مبارزه جويي تاريخي شيعيان با حكومتهاي ظلم و جور همواره زمينه حضور بخشي از استعدادهاي برجسته را در حوزه هاي علميه فراهم ساخته است و به موازات رشد دستگاههاي مبتني بر فلسفه غرب در جامعه، علماي بزرگي از حوزه هاي علميه علم مبارزه را بر دوش گرفتند و در راس آنها امام بزرگ با تربيت شاگرداني خاص چون استاد مطهري، دكتر بهشتي و صدها طلبه مبارز بستر را براي بيداري توده هاي وسيع مردمي آماده نمودند.

تا قبل از حركت امام و شاگردانش، عمده حملات متوجه دست پروردگان نظامهاي غربي بود اما ديد عميق امام و شاگردان خاصش بخصوص استاد مطهري و شهيد دكتر بهشتي، جريان حمله را به اصل نظام و عملكردهاي نظامهاي فرعي آن جهت داد و آنها را متوجه اين معنا نمود. كه در كنار مبارزات سياسي بايد نظامهاي مدون اقتصادي، مديريتي، سياسي و نظامي مبتني بر فلسفه ناب اسلامي را تدوين نمود.

انقلاب پيروز شد و امام با تيزبيني پيامبرگونه خود دستور تدوين قانون اساسي را دادند و با سرعت نظام سياسي را حاكميت بخشيدند. عزيزاني چون دكتر بهشتي با درك عملكردهاي دروني نظامها در كنار نظامهاي سنتي، سازماندهي جديدي براي خلق نظامهاي انقلابي را پايه ريزي كردند و جهاد سازندگي، سپاه، بسيج و كميته هاي انقلاب اسلامي بوجود آمد اما روند حركت نظام سازي به دلايل عمده زير تا اندازه زيادي دستخوش فراموشي قرار گرفت.

1- وجود نظامهاي بازمانده از قبل، در عمل اجازه نداد تشنگي وجود نظامهاي



[ صفحه 112]



متناسب با آرمانها و ارزشهاي اسلامي احساس شود.

2- عدم شناخت لازم از عملكردهاي نظام ها (سيستمها) از سوي نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در دوره هاي گذشته و مديران ارشد و خلاصه كردن اقدامات اصلاحي در تعويض مسئولين نظامها و اصلاح ظاهري بعضي از قوانين جاري.

3- نارسائيها و ناتوانيهاي تاريخي حوزه هاي علميه براي پاسخ گويي به اين نيازهاي اجتماعي.

4- ناكافي بودن نظريه پردازان آرمان گرايي اسلامي در دانشگاهها.

5- دوري نهادي و فكري حوزه و دانشگاه از يكديگر.

6- ايجاد بحرانهاي سياسي و نظامي از طريف گروهكهاي وابسته در آغاز انقلاب.

7- تحميل جنگ هشت ساله و تخريب وسيع منابع انساني و اقتصادي و نظامي جامعه.

8- همزماني انفجار جمعيت [1] با تحولات آغاز انقلاب كه موجب گرديد جامعه با يك جمعيت جوان و به تبع آن با انواع نيازها و توقعات فراوان روبرو شود.

در چنين فضايي جنگ خاتمه يافت و با پذيرش قطعنامه در حاليكه چند مسأله مهم رو در روي مسئولين اجرايي بود، فصل تازه اي از تحولات جامعه



[ صفحه 113]



انقلابي ما آغاز گرديد.

- منابع وسيع اقتصادي در اثر جنگ از بين رفته بود.

- رشد جمعيت با هرم بسيار جواني تداوم مي يافت و هر روز و هر لحظه نياز جديدي خلق مي شد و با اين رشد جمعيت پيوند مي خورد.

- توقعات و انتظارات مردم متأثر از فرهنگ تاريخ گذشته ايران تماماً متوجه اقدامات دولت بود.

- دشمن مترصد بوجود آمدن بحرانهاي سياسي، فرهنگي براي شكستن ابهت انقلاب و جلوگيري از بيداري ملتها از هيچ ضربه اي فروگذار نمي كرد.

در چنين شرايطي بايد براي برنامه ريزي دوران سازندگي ابتدا استراتژيهاي اصلي انتخاب مي شد. محور برنامه ها گر چه تحت عنوان برنامه هاي توسعه اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي متمركز بود، اما حرف اصلي آن فهرست كردن مجموعه اقداماتي بود كه بتواند با سرعت پاسخگوي نيازهاي مادي مردم باشد.

در اين مرحله از سازندگي براي دولت مردان و مجريان يك راه حل عملي بيشتر وجود نداشت و آن هم بازسازي روبنايي و ظاهري نظامهاي به جا مانده از رژيم گذشته. براي حل مشكلات اقتصادي جامعه، نهادهاي ستادي و كارشناسي نظام اجرايي از جمله سازمان برنامه و بودجه، سازمان امور اداري، كارشناسان دستگاههاي اجرايي صادقانه آنچه در توان داشتند براي ساماندهي وضع موجود به كار بردند، اما در اين مرحله بايد در بيرون از نظام اجرايي يك جريان فكري متشكل از نخبگان حوزه هاي علميه، دانشگاهها و مسئولين اجرايي سازماندهي مي شد و بازسازي ريشه اي نظامهاي اجتماعي را متناسب با اهداف غائي جامعه اسلامي پي گيري مي كرد و با تدوين نهايي آن به تدريج



[ صفحه 114]



جايگزين نظامهاي موجود مي شد.

با عدم تشكيل چنين جرياني دشمن به يكي از اهداف شوم خود دست يافت. يعني با تحميل جنگ و نابودي اقتصاد، رشد جمعيت و بهره گيري از نابسامانيهاي فرهنگي قبل از انقلاب ما را به نقطه اي رسانيد كه جز ساماندهي نظامهاي قبل از انقلاب كار ديگري نتوانيم انجام دهيم و از رهگذر عادت دادن مديريت انقلاب اسلامي با نظامهاي اصلاح شده قبلي، خلاء وجود نظامهاي مناسب جامعه اسلامي پر گرديد.

در اين هشت سال بعد از جنگ عملكرد نظامهاي عاريتي در درون روابط اجتماعي آثار تلخ فرهنگي خود را منتشر نمود كه به عنوان نمونه مي توان به نمودهايي از آن اشاره كرد و جريان آرام تغيير و تحول فكري، گفتاري و رفتاري نيروهاي مخلص انقلاب را از درون هر يك از نظامهاي دروني جامعه ارزيابي نمود. عزيزاني به بانكها رفتند و بعد از مدتي براي آنها پول به عنوان خون جامعه و محور تمامي مسائل جامعه تعريف شد، براي جمع آوري پول سرگردان جامعه طرح تبليغ ريختند و در پربيننده ترين اوقات تلويزيون با نشان دادن ماشين پر از اسكناس و كليد طلايي منزل، مشغول تحريك روحيه پول پرستي امت اسلامي، ايجاد اختلاف در خانواده ها و جلوه دادن «زيادي پول به عنوان يك ارزش» در رفتارهاي اجتماعي شدند. بدون آنكه لحظه اي تأمل كنند و بينديشند و رابطه اين تبليغات را با هدف اصلي نظام اسلامي بسنجند.

برادراني به نهادهاي اقتصادي رفتند و متأثر از ساز و كارهاي حاكم بر نظام اقتصادي اصلاح نشده، اقتصاد برايشان زير بنا گرديد و در همه نوشته ها، كنفرانسها و مقاله ها در صدد اثبات اين معنا برآمدند كه ريشه مشكلات



[ صفحه 115]



اقتصادي در ناهماهنگي هاي فرهنگ گذشته با رشد و توسعه اقتصادي است و لذا تنها ابزارهايشان سياستهاي پولي و مالي بود و از رهگذر اين سياستها نرخ بهره ابزار هدايت اقتصاد جامعه گرديد و بازار بورس وسيله جذب سرمايه ها در توليد و پيش نياز آن، حساس كردن ذهن مردم نسبت به قدرت خريد پول و پي گيري روزانه نرخ بهره، و هيچ يك از اين عزيزان از خود سؤال نكردند، با توجه به آرمانهاي انقلاب تا كجا مي توان ذهن انسانهاي مسلمان را متوجه اين عمل كرد و چقدر بايد كسب پول و مال را تبليغ نمود؟ و ديديم كه چگونه نظام آماري تك بعدي وقتي مي خواهد آمار مربوط به تحولات جامعه را به شخصيتهاي بزرگوار انقلاب بدهد تا در خطبه هاي نماز جمعه ارائه دهند تنها توان تحليل تغييرات مادي را دارند و تحولات فرهنگي در كليات و در حاشيه باقي مي ماند.

و ديگراني از نيروهاي انقلاب كه به صنعت، توليد و تجارت رفتند، به تدريج نمازشان بي روح و حضورشان در مراسم دعا و سوگواري براي فرار از عذاب وجدان شد. چرا كه خوب احساس مي كنند دست يابي به اين موقعيتها به واسطه نثار خون صدها هزار شهيد به خون خفته ميسر گرديده است و متأثر از روح حاكم بر نظامهاي غربي كه در صفحات قبل بدان اشاره شد و يكي از نمودهاي آن جداسازي علوم مختلف مربوط به زندگي انسانها از يكديگر است، نيروهاي متدين و انقلابي را به دانشگاه فرستاديم و حالا بعضاً فارغ التحصيل شده و هر يك در نظامي از نظامهاي فرعي مشغول كار و جدا از هم در سمينارها، نشستها و محافل خصوصي عليه هم مقاله مي نويسند و يكديگر را متهم مي سازند.

گروهي در سمينارهاي اقتصادي ريشه تورم را در معضلات فرهنگي



[ صفحه 116]



مي بينند و آرزو مي كنند كارشناسان فرهنگي، معضلات اقتصاد را بفهمند و مشابه نظام غربي، فرهنگ را به نفع حل بحرانهاي اقتصادي اصلاح كنند. غافل از اينكه زندگي مصرفي را نظامات باقي مانده از رژيم گذشته به همراه رشد نفسانيات خودمان توسعه مي دهد و توقع مي آفريند و اين توقع با معضل فرهنگي قبل از انقلاب گره مي خورد و بر دولت تحميل مي شود و دولت مردان كه نگران تبديل آن به معضل سياسي هستند، مشغول رفتارهاي انفعالي براي حل بحرانهاي روزمره اند و نمي توانند در عمل، تحقق آرمانها را تعقيب نمايند.

گروهي نيز در سمينارهاي فرهنگي، برادران ديروز و امروز خودشان را در بخش اقتصاد متهم به فراموشي آرمانها نموده و ريشه مشكلات فرهنگي را در حاكميت ليبرالها در حوزه هاي اقتصاد مي بينند.

و گروهي در محافل سياسي بدون درك ريشه هاي عميق مشكلات، همرزمان و همخطان ديروز و امروز خود را با انواع اتهامات و برچسبها از صحنه هاي كار و سازندگي دور مي سازند غافل از آنكه همه قرباني مسأله اي به نام «عدم درك نقش نظامهاي بر جا مانده از قبل بر رفتارهاي انسانهاي مؤمن امروز هستيم» و لذا ملاحظه مي كنيد در همان روزهاي اول انقلاب براي ساختن حمام و مدرسه در روستاها نيروهاي حزب الله را اعزام كرديم اما بعد از هفده سال متوجه شديم كه سازمان برنامه نظام جمهوري اسلامي بايد معاون فرهنگي داشته باشد و شايد چند سالي بگذرد كه قدم بعدي شناخته شود و بدانيم كارشناسان اين حوزه بايد قوي ترين اسلام شناسان باشند تا متأثر از تغييرات قيمت روزانه ارز، سكه و نرخ عمده فروشي و خرده فروشي، ابزار دست كارشناسان حوزه هاي اقتصاد نشوند و راه حلهايي را براي بحرانهاي اقتصادي



[ صفحه 117]



ارائه دهند كه در جريان به كارگيري آن، فرهنگ انساني قرباني نشود و كارشناسان حوزه معاونت فرهنگي پل ارتباطي حوزه هاي اسلامي با نهاد برنامه ريزي كشور باشند. وا اسفا كه هر روز روزنامه و مجله اي درآمد و دلسوزاني در آنجا قلم به دست گرفتند و خدمتگزاراني را كه جرأت پيدا كرده و در درون اين نظامها مسئوليتي را پيدا كردند و به باد انتقاد گرفتند كه شمائيد عوامل به وجود آورنده ي تورم، شمائيد عوامل پديده بحران فرهنگي، شمائيد عوامل... بدون آنكه توجه كنند مخاطب آنها قرباني نظام دانشگاهي به جا مانده از رژيم گذشته اند و حالا نيز مسئول اداره تشكيلاتي از نظامات تثبيت شده از زمان قبل و ميزان اتهام او تنها، نداشتن شك به ساز و كار نظام تحت سرپرستي و عدم اراده براي ايفاي نقش در اصلاح ريشه اي نظام تحت مسئوليت اوست و حالا اگر اين شك را داشت و اين اراده را پيدا مي كرد و به عنوان يك مدير متعهد به آرمانهاي انقلاب در جستجوي سؤالات بي شمار خود سراغ نهادهاي فكري جامعه مي رفت و براي اصلاح شيوه مديريت خود و اصلاح نظام تحت مسئوليتش در چارچوب ارزشهاي اسلامي كمك مي خواست، كدام حوزه، كدام دانشگاه، كدام نظريه پرداز اسلام و كدام انديشمند مسلمان به او كمك مي نمود.؟!


پاورقي

[1] انفجار جمعيت مرحله ايست كه در طول تحولات توسعه كشورهاي جهان سوم اجتناب ناپذير است. چرا كه در يك مرحله در زماني نسبتاً كوتاه با استفاده از مراكز بهداشتي، واكسيناسيون و مصرف آنتي بيوتيك ها مي توان مرگ ومير كودكان را با سرعت پايين آورد اما چون كنترل جمعيت يك حركت فرهنگي است و زمان بر مي باشد در اين فاصله رشد جمعيت سرعت خواهد گرفت كه اين مرحله درست مقارن با آغاز انقلاب اسلامي تحقق يافت.


بازگشت