عوامل مخرب برون زا


عوامل مخرب بيروني جامعه را به دليل پيوستگي با يكديگر و تنوع آنها نمي توان در قالب يك مرزبندي مشخص طبقه بندي نمود. بلكه بايد بپذيريم اين عوامل مانند يك طيف به هم پيوسته، جامعه و تفكر اسلامي را در محاصره گرفته اند. يك طرف طيف آثار طبيعي و ذاتي عملكرد نظام مادي است كه خود به خود در برخورد و ارتباط با جامعه ي ما منشأ بروز ناهنجاريهاي فرهنگي است و طرف ديگر طيف، اقدامات آگاهانه و از پيش طراحي شده دشمنان اسلام براي تخريب پايه هاي نظام جمهوري اسلامي است كه مي توان آن را در قالب نموداري ترسيم كرد.

بدون شك براي از بين بردن آثار مخرب بيروني، شناخت تمامي اين طيف ضرورت دارد بويژه اينكه صحنه هاي هجوم فرهنگي هم مي تواند گاهي مثل جريان هجوم نظامي شامل تحركات فرعي دشمن براي ايجاد انحراف در ذهن فرماندهان از هجوم اصلي باشد.

براي شناحت آثار مخرب ذاتي نظامهاي مادي و نحوه تأثير آن بر فرهنگ جامعه خودي بايد تجزيه و تحليلي از تمدن غرب و نحوه عملكرد آن داشته باشيم و به اين منظور بايد تحليلي از آثار متقابل نظامهاي دروني جامعه غربي و انسانهاي آن جوامع ارائه دهيم و از رهگذر تجزيه و تحليل آن، آثار در حال انتقال به جامعه خود را ارزيابي نماييم. براي اين منظور لازم است ابتدا به اين



[ صفحه 102]



نكته توجه شود كه در بحث تأثيرات متقابل انسان و نظام اجتماعي، انسانها نوعأ مقهور نظام اجتماعي هستند و در مقابل تأثيرات گسترده نظام اجتماعي، تأثيرات بسيار محدودتري بر عملكرد سيستم اجتماعي حاكم بر خود دارند و تنها افراد نخبه و معدودي مي توانند تغييرات وسيعي در نظام اجتماعي حاكم بر محيط خود بوجود آورند.

با اين نكته مقدماتي، وقتي تحولات اجتماعي و فرهنگي جوامع غربي را در طول قرنهاي متمادي مرور نماييم بطور بسيار فشرده مي توان گفت: پيشرفت علوم بعد از رنسانس همانطور كه در تسلط بر طبيعت قدمهاي بلندي برداشت و با حضور در تكنولوژي ابزار توليد، شكل زندگي را متحول ساخت، در زمينه علوم انساني نيز دست به سازماندهي علمي نظامهاي اجتماعي زد و توانست نظامهاي سياسي، اقتصادي، قضائي، اداري، تبليغي، آموزشي و... را كه لازمه اداره جامعه است سازماندهي مجدد نمايد. اما چون در ساماندهي و علمي سازي نظامهاي اجتماعي دستيابي به پاسخ براي سؤالات متعدد فلسفي از اهداف اساسي انسانها لازم بود، بايد ابتدا پاسخي براي اصلي ترين سؤال پيدا مي كردند و آن اينكه جامعه مطلوب چيست؟ و در آن جامعه، انسان چگونه نقشي دارد؟

عدم حضور دانشمنداني كه تفكرشان بر اساس وحي شكل گرفته باشد و از رهگذر اديان اصيل الهي جامعه مطلوب را تعريف كنند، موجب گرديد كه جامعه مطلوب از تفكر مادي گرايانه دانشمندان و نظريه پردازان موجود جامعه منحط قرون گذشته غرب تعريف گردد و اين بزرگترين ضربه اي بود كه علم و عالم در غياب وحي بر بشريت وارد ساخت و جامعه اي «خوشبخت و مطلوب» تعريف



[ صفحه 103]



گرديد كه در آن حداكثر نيازهاي انسانها پاسخ داده شود و در ادامه اين جريان، با رشد تفكر ليبراليسم سير تحولات اين گونه جهت يافت كه از انسانهاي انحراف يافته همان جامعه سؤال گردد چه نيازي داري؟ و با چه شيوه اي علاقمند به ارضاي آن هستي؟ اين سؤال و پاسخ را دانشمندان علوم انساني در يك روند طولاني مدت سازماندهي كردند و به تدريج نظامهاي مختلف سياسي، اقتصادي، اداري و... جامعه را بازسازي نمودند.

چون در طبيعت انسان بدون ايمان، ارضاء نيازهاي مادي و شهواني نقش غالب پيدا مي كند در جريان شكل گيري نظامهاي اجتماعي در جامعه غربي و داده و ستاده بين انسان و نظام اجتماعي يك تعادل دروني بوجود آمد و چون در شكل گيري نظامها، علم حاكم بود مجموعه نظامهاي اجتماعي توانست در ارضاء نيازهاي مادي انسانهاي جامعه خود، قدمهاي بلندي را بردارد و اين موفقيت متأثر از چند خصلت عمده است كه بواسطه اهميت آن ذيلاً طرح مي گردد.

1- هماهنگ سازي دروني نظام هاي مختلف با نظام اقتصادي



[ صفحه 104]



ملاحظه مي گردد هر نظامي براي خود هدفي را دنبال مي كند و از تحقق مجموعه اهداف نظامها، بايد هدف اصلي نظام اجتماعي محقق گردد. چون در جامعه غربي هدف غائي سعادت انسانها از رهگذر تأمين نيازهاي مادي و حيواني تعريف گرديد بين هدف غائي و هدف اقتصادي كه تأمين و توزيع كالا و خدمات است يك به هم پيوستگي عميق تري شكل گرفت و در تحولات تدريجي جامعه تمامي نظامهاي فرعي كاركردهاي دروني خود را براي تحقق هر چه بهتر اهداف نظام اقتصادي جرح و تعديل نمودند. براي مثال:

- در نظام ارزشها، داشتن لباس گرانقيمت، ماشين آخرين مدل، خانه مجلل و...عامل احترام بيشتر اجتماعي مي شود تا انسانها براي دست يابي به آن حداكثر كارآيي اقتصادي را پيدا كنند.

- در نظام قضائي، داشتن پول وسيله اي است كه با آن مي توان از وكلاي قوي تري كمك گرفت و بر حسب توان مالي از حاكميت قانون فرار نمود.

- در نظام سياسي، حاكميت اصلي با نمايندگاني است كه يا خود داراي سرمايه هستند يا بهتر مي توانند منافع سرمايه داران جامعه را محافظت كنند.

- يكي از وظايف عمده نظام تبليغاتي جامعه، خلق نيازهاي جديد و تحريك نيازهاي مادي و شهواني افراد جامعه است تا تقاضاي ايجاد شده پويايي نظام اقتصاد را حفظ كند.

- عمده رسالت نظام آموزشي، آماده سازي فرد براي حضور مؤثر در چرخه اقتصاد است و لذا استعدادهاي او را متناسب با رفتارهاي اقتصادي رشد مي دهند.



[ صفحه 105]



- در نظام مديريتي، ساز و كار اصلي تحريك سلسله مراتبي از نيازهاي مادي، جسمي و روحي افراد است تا با ايجاد انگيزه حداكثر كارآئي را براي نظام اقتصادي بوجود آورد.

2- رشد نا متعادل ابعاد وجودي انسان

حاكميت چنين ساختار عملي در عياب ايماني متأثر از وحي نظام اجتماعي را بوجود آورد كه در درون خود بعد علمي انسان را رشد داد اما شناخت حاصل از اين علم در خدمت تسلط بر طبيعت و تسلط بر ديگر جوامع به اصطلاح جهان



[ صفحه 106]



سوم قرار گرفت و در طول قرنها مكشي را به درون جوامع توسعه يافته بوجود آورد و از رهگذر مكيدن منابع طبيعي و استعدادهاي برجسته نيروي انساني جهان سوم توسعه اقتصادي خود را قوام بخشيد و ظاهري زيبا و آراسته براي جامعه خود بوجود آورد اما در كنار آن انسان درون جامعه خود را نيز از خود بيگانه نمود و بعد حيواني او را توسعه داد و بعد معنوي و اخلاقي را كه مشخصه رشد ابعاد انسانيت انسان است به نابودي و انحطاط كشيد. بطوري كه انسان غربي امروز كه ظاهري آراسته، مؤدب و چهره اي عالمانه دارد اگر پاي منافع مادي به ميان كشيده شود به راحتي رابطه خود را با پدر و مادر، همسر و فرزند، دوستان و آشنايان قطع خواهد نمود و اگر ضرورت ايجاب كند از هيچ جنايتي در هيچ نقطه اي از جهان فروگذار نخواهد كرد. در اين رابطه كافي است مروري بر تاريخ جنگهاي آزادي بخش در كشورهاي تحت سلطه اين متمدنين داشته باشيم كه آخرين آنها، فلسطين و بوسني است.

3- اتفاق ديگري كه در جريان سازماندهي نظام غرب حادث شد تخصصي كردن علوم مختلف و شكستن شناخت ابعاد وجودي انسان در علوم مختلف انساني است كه تحت عنوان جامعه شناسي، روان شناسي، اقتصاد، مديريت و غيره طبقه بندي شد و چون هدف اصلي نظام مبتني بر تأمين نيازهاي مادي بود در جريان توزيع استعدادهاي انساني عدم تعادلي بوجود آمد و استعدادهاي اصلي عمدتاً در رشته هايي گرايش پيدا كردند كه زمينه ساز كسب درآمد و رشد اقتصادي و مادي باشد و از اين رهگذر در طول تاريخ چند قرن اخير زمينه رشد علوم مربوط به مسائل اصلي حيات انسانها يعني مباحث اخلاقي و معنوي به كسادي و اضمحلال كشيده شد.



[ صفحه 107]



حال ببينيم از رهگذر ماهيت نظام اجتماعي غرب چه تحولاتي بر جامعه اسلامي ما تحميل گرديد.


بازگشت