نماز و بسيج


خواهر اميرخاني

دانشجوي دانشگاه آزاد اسلامي زنجان

بسم الله الرحمن الرحيم

بسم الله الرحمن الرحيم - قد افلح مومنون - الذين هم في صلوتهم خاشعون... و الذين هم علي صلواتهم يحافظون - اولئك هم الوارثون - فاقيموا الصلوة و اتوا الزكوة واعتصموا بالله هو مولاكم فنعم المولا و نعم النصير.

سلام بر آرامبخش دلها و قلبها نماز. سلام بر مركب وصل. سلام بر پناهگاه هر بي پناه. سلام بر روشنكده هر ظلمتكده اي. سلام بر باران رحمت هر كويري. سلام بر آمرون بالمعروف و ناهان عن المنكر. سلام بر الحافظون حدودلله. سلام بر بسيج و بر سجاده خونين او. سلام بر تشعشع سيماي نوراني بسيج كه:

در نماز متجلي مي شود و نماز عاشقانه و عارفانه او بر گريه هاي شب حمله دعاهاي مخلصانه او.

سلام بر نماز عاشورايي او در ظهر كربلاي ايران. سلام بر سجده هايي كه به سجده رفت و برنخواست. سلام بر نمازي كه بر بال ملائكه به آسمان برده شد. سلام بر نمازهايي كه لب تشنه اقامه گشت. سلام بر بدن هاي بي دست و پايي كه به سجده مي رود. سلام بر ياران علم دار كربلا كه بي دست يقيمون



[ صفحه 70]



الصلوات هستند. سلام بر آب گلويي كه تشنگان از آن وضو ساختند.

و تو اي احياگر، اي بر پا كننده اي بسيج، تو را مي شناسم تو را كه بر سجاده خونينت سر تسليم بر آستان دوست سائيده بودي.

تو را در نماز در عبوديت و تسليم. در خاكساري و درويشي. در خضوع و خشوع. تو را با سجاده وصلت چپيه. تو را با مهتاب نيمه شب. تو را مي شناسم. و در ميعاد خونيني كه با معبود بستي. تو را در محراب عشق كه پر كشيدي. تو را در ركوع و تعظيم. تو را اي يار ابوتراب. تو را در شكستن بت نفس. تو را در گريه هاي سجاد گونه ات يافتم. تو را كه بر در رضوان الهي منتظر بودي. سلام بر تو اي بنده مخلص خدا. سلام بر تو اي احياگر. اي بر پا كننده. اي بسيج.

يا ايها الذين امنوا استعينوا بالصبر و الصلوة ان الله مع الصابرين

نماز قديمترين نيايش به خدا و مذهب و نتيجه خداپرستي و گرايش به حق است. يك برنامه مؤثر براي تربيت نفوس و تزكيه و تهذيب نفس.

براستي جالب اينجاست كه نخستين سخن خداوند با پيامبر اولوالعزم خود مانند حضرت موسي عليه السلام پس از توحيد اقامه نماز است و اين تعبير از اوج ارزش نماز حكايت مي كند انني انا الله لا اله الا انا فاعبدني و اقم الصلوة لذكري.

امام علي عليه السلام نخستين شاگرد مكتب پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) در جنگ صفين همراه يارانش با سپاه معاويه مي جنگيد. ابن عباس مي گويد: در شدت درگيري جنگ ناگاه نگاه كردم. ديدم؛ امام علي عليه السلام به آسمان مي نگرد عرض كردم اي امير مؤمنان، چرا به آسمان مي نگري؟ فرمود: مي خواهم ببينم آيا ظهر شده تا نماز بخوانيم؟ گفتم: با اين درگيري شديد آيا در جستجوي وقت



[ صفحه 71]



نماز هستيد؟ فرمود:

الا ما نقاتلهم انما نقاتلهم علي الصلوة. ما براي چه مي جنگيم؟ همانا ما با آنها براي به پا داري نماز مي جنگيم.

ابن عباس مي گويد امام علي عليه السلام هرگز نماز شب را ترك نكرد. حتي در ليلة هليل. حال ياران مولا علي عليه السلام ياران جبهه و شهادت، راه پر افتخار او را در پيش گرفته و بر اين راه ثابت قدم و استوار ايستاده اند. ثابت قدم در اقامه نماز استوار بر امر به معروف و نهي از منكر. عاشقاني كه به پيروي از مقتدايشان مولا علي عليه السلام در هنگام جنگ نيز نماز را به پا مي داشتند. نمازي در اوج كمال و با خضوع و خشوع بي نظير، كه كمتر كسي وجود دارد كه آنان را نديده باشد.

نماز را به پا مي داشتند. حال در هر كجا كه مي خواست باشد. در تونل، در سنگر، در كنار خاكريز، در برابر گلوله ها و خمپاره ها كه هر آن بر سرشان مي باريد. در گرماي طاقت فرساي جنوب بر روي شنهاي تف ديده. در سرماي كردستان در قله ها و كوهها در ميان نخلهاي سوخته. يا در ميان آب يخ زده. امام رضوان الله عليه در پيامي نسبت به اين عزيزان مي فرمايد:

من از اين چهره هاي نوراني بشاش و از اين گريه هاي شوق شما حسرت مي برم. من احساس حقارت مي كنم. من وقتي با اين چهره ها مواجه مي شوم و اين قلبهايي كه به واسطه ي توجه به خداي تبارك و تعالي اين طور در چهره ها اثر گذاشته؛ احساس حقارت مي كنم.

براستي كه هيچ كس چون امام بسيج را نشناخته و هيچ كس چون بسيج امام را نشناخته. بسيج از بدو تولد با معنويت و نماز متولد شده است و امتياز و برتري او نيز همين معنويت وخلوص نيت و عمل به دستورات دين مبين اسلام است.



[ صفحه 72]



شعاع تشعشع اين مردان خدا تا لبنان و بوسني رسيده است. براستي كه نماز و بسيج و استقامت او در نماز اين آيه شريفه را در اذهان متبلور مي كند كه:

الذين ان مكناهم في الارض اقاموا الصلوة و اتوا الزكوة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر ولله عاقبة الامور.

آري جبهه براي بسيج يك مكتب خودسازيست. بطوريكه هر گاه رزمنده پس از مدتي از جبهه باز مي گشت؛ براستي تغييبر كرده و به موجودي الهي مبدل شده بود. و براي ديگران مربي محسوب مي شد.

اگر در سير و سلوك الي الله و مكتب طلبگي 20 يا 30 سال وقت لازم است كه آدم ساخته شود. مكتب جبهه در مدت زمان 5 يا 6 ماه آدم مي سازد.

جبهه براي بسيج در حقيقت بهشت و عبادتگاه اوست و چشم ملكوتي جبهه را جنت الهي مي بيند. اين شعار نيست. بلكه حقيقت است كه نور خدا در جبهه متجلي است. گوش ملكوتي و محرم راز نغمه هاي دلرباي بهشت و زمزمه هاي عارفانه و عاشقانه او را مي شنود.

چشم حقيقت بين زيبائيهاي بهشت را در جبهه مشاهده مي كند. طولاني بودن ركوع و سجود نشاط و شادي خواندن نمازهاي مستحبي، نمازهاي قضا، آموختن احكام و مسائل اعتقادي و امر به معروف و نهي از منكر جزء دستورالعمل اوليه بسيج است. بسيجياني كه چون صداي اذان و يا موقع اذان را بر حسب شرايط جبهه در مي يافتند؛ رنگ به رخسار نداشتند و هراسان به كنار منبعهاي آب مي شتافتند و صفهاي طويل براي وضو به وجود مي آمد كه گاهي مورد هدف خمپاره قرار مي گرفت. و در لحظات ملكوتي نماز و راز و نياز عده اي به لقاء حق مي شتافتند و بر بال فرشتگان تشييع مي شدند.



[ صفحه 73]



امام صادق عليه السلام مي فرمايد: اگر ديديد كسي نمازش را اول وقت و به جماعت و با خضوع و خشوع مي خواند؛ بدانيد كه با تقواست.

آنان به گونه اي نماز را مي خواندند كه گويي جمال جبروت حق را با چشم دل مي بينند - آن همه صداي گلوله و خمپاره را نمي شنوند. آنگونه نماز مي خواندند كه مطمئن بودند و به درجه اطمينان رسيده بودند كه خدا را مي بينند.

چون به وجه الله نظر داشتند چون فناء في الله شده بودند. بقاء بالله را دريافته بودند.

مگر نه اينكه براي احياء نماز و واجبات الهي قيام كرده بودند و به جبهه رفته بودند و اگر نماز را سبك مي شماردند؛ جبهه معني خود را از دست مي داد. مگر نه اينكه پيرو آئين اسلام و پيرو مقتدايي چون حسين عليه السلام بودند. مگر نه اينكه مي خواندند؛ اشهد انك قد اقمت الصلوة و آتيت الزكوة و امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر مگر نه اينكه براي احياء نماز شهيد شدند و به مرحله شهود رسيدند. تشنگي ها كشيدند استخوانهايشان در سرماي كردستان يخ زد بدنشان بر روي شن هاي تف ديده جنوب بر جاي ماند - آواره كوهها و بيابانها شدند. دست ها دادند و پاها تا قدم به ريسمان الهي گذاشته شد. چشم ها دادند تا بينا به جلال حق شود. جبهه هايي كه به اين حد از اوج كمال و معنويت حق رسيده بودند؛ از همين نمازها و دعاهاي اينها بود.

پيروزي و سعادت جبهه و سرنوشت جنگ در گرو معنويت رزمندگان و دعاهاي آنان بود و چه خوب حضرت امام رحمةالله عليه فرمود: تاريخ اسلام جز يك برهه از صدر اسلام، جواناني مثل جوانان ايران ما سراغ ندارد و ملتي مثل ملت ايران. حضرت امام نيز به اين امر مهم معنويت در سر لوحه آن نماز



[ صفحه 74]



توجه ويژه اي داشتند كه مي فرمودند: فرق است ميان جواناني كه نماز را با مناجات و قرائت قرآن و راز و نياز به سر مي برند و جمله را با ذكر خدا و الله اكبر شروع مي كنند. با آنان كه شب را با معصيت خدا و روز را درجنگ با خدا آغاز مي كنند.

آري هنوز ماه پر فروغ ماهشهر؛ ستاره هاي آسمان خرمشهر و دزفول و اسلام شهر، اهواز و آبادان گواهي مي دهند.

آري هنوز شرق كارون، شمال و جنوب كرخه، و جزاير مجنون دليلي بر اين ادعاست. آري هنوز شرق كارون، آبادان گواهي مي دهند كه نصرمن الله وفتح قريب. آري رهايي شمال و جنوب كرخه، شهر بوستان، غرب سوسنگرد و تنگه چزابه كه با رمز يا حسين عليه السلام انجام گرفت؛ همه و همه دليل بر الطاف اباعبدالله و رزمندگان اسلام بود.

آري هنوز ارتفاعات رادار و سايت هاي دزفول و دشت خون رنگ عباس و رقابيه مهر يا زهرا را بر پيشاني خود دارند. آري هنوز شهر هويزه، كرخه نو، خرمشهر پل نو، جاده اهواز خرمشهر گواه بر مناجات و دعاهاي ياران علي بن ابيطالب را دارند.

آري منطقه مهر پرور مهران، ارتفاعات قلاويزان، تپه هاي رحماني به وسيله ياران ابوالفضل عباس عليه السلام آزاد شد. آري هنوز فاو قهرمان، جزيره ام الرساس، الوندرود، پيكر پاك فرزندان زهرا را به آغوش كشيده است. بسيجياني كه در جبهه در آن مكان مقدس حال دعا و راز و نياز و رابطه با پروردگار را داشتند. و دعا در خانه هاي نور در سنگرها و درد و دل كردن با محبوب هيچگاه فراموش نشد. تا جايي كه امام عزيز با آن همه عظمت و بزرگي



[ صفحه 75]



بر اين حالت بسيجيان غبطه مي خوردند. من از اين چهره هاي نوراني و بشاش شما از اين گريه هاي شوق شما حسرت مي برم. من احساس حقارت مي كنم و افتخار بر رزمندگاني كه جبهه هاي نور را با مناجات خويش، با راز و نياز با محبوب خود عطرآگين نمودند.

آري شبهاي ابتلاء آزمايش و امتحان الهي كه حساسترين روزهاي دفاع مقدس به شمار مي آمدند و بسيج اولين كسي بود كه در اين امتحان الهي سرافراز بيرون آمد.

اي خداي مهربان تو را به خاطر عظمت و بزرگيت تو را به خاطر نعمتهاي فراوان و رحمتهاي بي پايانت كه در حق بسيج نموده ايد؛ تو را به خاطر مهربانيهاي بي انتهايت در شبهاي سخت حمله و جهاد كه ما را در اين راه ثابت قدم نمودي تو را به خاطر بخشش هاي بي پايانت و تو را به خاطر صبر بي كرانت بر لغزشها و گناهان ما تو را مي پرستيم اي يكتاي بي همتا، اي معبودم، دوست مي دارم تو را آنگونه بپرستم كه رضاي تو در آن نهفته باشد. اي خداي مهربان مي پرستم تو را زيرا جز تو را شايسته پرستش نمي بينم.

اي مهربان خداي مي پرستمت آنچنان كه فرشتگان درگاهت انگشت حيرت به دهان گيرند و به اخلاص و خضوع من غبطه خورند. اي مهربان خداي، تو را مي پرستيدم حتي زمانيكه دستهايم را از من گرفتند و پاهايم را قطع كردند و چشمانم را از من گرفتند، شكنجه ام دادند زبانم را بيرون كشيدند تا با تو سخن نگويم. پيشانيم را سوراخ كردند تا بر درگاه با عظمتت سر تعظيم فرود نياورم. دستانم را بريدند تا قنوت تو را نگويم. پاهايم را قطع كردند تا نماز را به جا نياورم كمرم را شكستند تا بر آستان مقدست تعظيم ننمايم. قلبم را شكافتند تا



[ صفحه 76]



مهر تو را از قلبم بيرون كنند. اما با اين وجود و وضع هرگز نتوانستند. و من تو را خواهم پرستيد. تا آخرين قطره خوني كه در وجودم هست. تو را خواهم پرستيد؛ حتي اگر مرا بكشند كه در آن صورت هم خونم و اعضاي بدنم همه يك صدا خواهند خواند.

الله اكبر - اشهد ان لا اله الا الله - اشهد ان محمداً رسول الله - اشهد ان علياً ولي الله.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته



[ صفحه 79]




بازگشت