نماز عامل عروج و تقرب و معيار ارزشها


انسان در كمون ذات و سرشت خود حركت به سوي عالم تجرد و اطلاق و فناي در فعل و اسم و صفت و ذات مقدس مبدءالمبادي و غايةالغايات را كه كعبه مقصود قبله ي مطلوب است مي يابد.

انسان با نيروي غريزي و فطري الهي بار سفر مي بندد و با تمام وجود بدين صوب رهسپار مي شود، بطوري كه تمام اعضاء و جوارح او در اين سفر به كار مي افتد بلكه وجود انسان كه در بستري از زمان و مكان و شرايط جنبي است بايد به حركت افتد. آري عالم جسم و ماده او كه طبع اوست، عالم ذهن و مثال او



[ صفحه 26]



كه برزخ اوست و عالم عقل و نفس او كه حقيقت اوست، همه بايد در اين سفر و سيروسلوك به محضر رب الارباب وارد گردند و با يكديگر تشريك مساعي كنند.

بدن بايد وجه خود را رو به كعبه نموده، در حال نماز به قيام و ركوع و سجود درآيد، ذهن بايد از خاطرات، خود را مصون داشته و با تكبيرةالاحرام بحقيقت رو به سورة المنتهي كند و روح بايد غرق انوار حريم حرم الهي گردد و درون حرم امن حضرت احديت محو و مدهوش شود.

فقط او را ببيند، عظمت او را بنگرد، در برابر او تمامي ذرات وجوديش با وجودي سراسر عشق و ارادت ابراز كند:

اياك نعبد و اياك نستعين

چقدر خفت است كه عده اي به ظاهر پرداخته و از عبادات و اعمال حسنه فقط به فعل قالبي اكتفاء كنند و از قيام و و قعود جز ورزش بدني بهره اي نجسته و از مغز و جوهره به پوست قانع گردند و بدين سان از كعبه مقصود دور و از جمال يار و لقاي محبوب مهجور باشند.

همچنين عده اي كه فقط به معناي محض گرويده و از اتيان اعمال حسنه و عبادات شرعيه شانه خالي كنند و بدين سان از متن واقع، كنار بوده و از حقيقت به مجاز و از واقع به تخيل و توهم قناعت كرده اند.

انسان عاقل و مدبر واقعي در اين نظام هستي هرگز اين افراط و تفريط را زيبنده خويش نمي بيند و به گرداگرد چنين تفكر و سيره نمي چرخد، زيرا براي خود سؤالي طرح مي كند:

مگر نه آنست كه نور خداوند علي اعلي در تمام مظاهر عالم امكان ساري و



[ صفحه 27]



جاري است؟ پس چرا بدن را از عبادت معاف داريم و اين عالم جزئي را كه هر چند به ظاهر جرمي صغير است از تجلي انوار الهيه تعطيل نمائيم؟ و به الفاظ وصول و لب و مغز و عبادت قلبي اكتفاء كنيم.

ولي در اين عالم اكبر و دنياي فاني دسته اي هستند كه جمع بين ظاهر و باطن نموده و تمام درجات و مراتب وجودي خود را به عبادت و انقياد حضرت محبوب واداشته و در اين سفر ملكوتي تجهيز مي كنند.

بگونه اي كه براي تكميل نفس و طي مدارج و معارج كمال انسانيت اكتفاء به علوم الهي و ذهني مانند تعليم و تعلم فلسفه به هيچ وجه كافي ندانسته و قلب و روح را بدين وسيله اشباع نكرده و روان را از تشنگي و عطش وصول به حقايق و شهود دقايق سيرآب ننموده، بلكه با عنايت به اين مباحث در وادي عمل چنان به بندگي حضرت حق مي پردازند كه اين بندگي را در ضمن تفكر صحيح الهي خويش موجب فخر ابد و حيات سرور مي دانند:

الهي كفي بي عزا ان اكون لك عبدا و كفي بي فخرا ان تكون لي ربا انت كما احب فاجعلني كما تحب

اينان ظاهر را عنوان باطن و باطن را جان و حقيقت ظاهر نموده و هر دو را با يكديگر چنان در هم آميخته اند كه از ظاهر، مرادشان وصول به باطن و باطن را بدون ظاهر هبائا منثورا مي شمارند.

آري چنان با معبود خويش و مؤثر في الوجود سخن مي گويند كه خود را اينگونه فناي در حضرت حق مي بينند. چنانچه مولي الموحدين، وصي بلافصل پيامبر رحمة للعالمين، اميرالمومنين عليه افضل صلوات المصلين عرض مي كند:



[ صفحه 28]



اللهم نور ظاهري بطاعتك و باطني بمحبتك و قلبي بمعرفتك و روحي بمشاهدتك و سري باستقلال اتصال حضرتك ياذاالجلال و الاكرام

شكي نيست راه رسيدن به چشمه زلال مبداء فياض، بدون اتصال به باطن و ربط با خداوند منان و اشراب دل از سرچشمه ي فيوضات رباني، اطمينان خاطر و آرامش ميسر نسبت به ذات اقدس او، ميسر نيست.

انسان با بيداري شبهاي تار و گريه و مناجات در خلوت سحرگاهان و توغل در ذكر و فكر و ممارست دروس قرآني و بيان رحماني و دوري گزيدن از اهل دنيا و هواپرستان و پيوستن به اولياء خداوند سبحان و اقامه زيباترين فريضه الهي و موجب تقرب هر تقي يعني نماز، چون شمعي كه دائما مي سوزد و آب مي شود يا پروانه اي كه خود را به آتش مي زند و همانند مؤمن متعهدي كه شوريده وار دلباخته مي گردد، مي تواند به عالي ترين مدارج كمال نائل گردد و درياي بي كرانه ذات و صفات و اسماء حضرت معبود، فاني گردد و وجود شريف خويش را كه به بها و تمني جز بهشت برايش لحاظ نگرديده به سعه ي وجود خداوند عليم و قدير متسع سازد.

اگر نبود اين راز و نياز و بندگي و فروتني در پيشگاه ذات بي نياز. اگر نبود اين انابه و الحاح و اگر نبود اين توفيق اقامه حدود الهي، نماز، انسان هيچ بود و هيچ.

ارزش انسان به ارتباط معنوي و رابطه با مبدء وجود و بر پا داشتن حدود الهي است. آنچه كه مي تواند موجب قرب او در محضر لايزال حضرت حق و باعث عروج به قلل مرتفع كمال و سبب تشخص او در ساحت ذات سروري گردد، بندگي او است، بهاء دادن به حدود الهي و تلاش مستمر در تحقق صحيح



[ صفحه 29]



فقط براي رضاي او است.

فعلي كه حائز شطريات و شرطيات است. اگر تمام جوانب آن به بهترين صورت متصور محقق گردد مي تواند عامل اتصال موجود به وجود حضرت حق شود.

در اين اتصال هم بايد انسان متوجه باشد كه غفلت در مسير سلوك متوجه جوارح و جوانح او نگردد و عبادت و قيام و قعودش بي توجه به مؤثر في الوجود نشود و در هر لحظه بداند: لا مؤثر في الوجود الاالله تبارك و تعالي و هر آن، باور داشته باشد و سر زبان جاري سازد كه:

بحول الله و قوته اقوم و اقعد

باور كند كه اگر او به او توفيق تفضل نمي نمود و ياد خويش را به ياد او نمي آورد، هرگز موفق به ياد او كه نماز ذكر او است نمي شد: يا خير ذاكر و مذكور.

او قبل از اينكه ما بياد او باشيم و ذاكر او گرديم، مذكور علم او بوديم و او ذاكر ما بود، پس شايسته ادب و مطابق با عقل سليم است كه بر اساس رعايت ادب و وجوب شكر منعم در محضر مقدسش بندگي نمائيم و چه نعمتي از اين بالاتر كه ما مذكور بوديم و او ذاكر ما.

خلاف ادب و انسانيت است كه انسان در اين عالم ناسوتي، چنان به ظواهر ممكنات متوجه گردد و تعلق به امكانات پيدا كند كه از واجب الوجود و مبدء هستي غافل شود و در محضر حضرتش به جاي فروتني و اطاعت، تكبر و عصيان نمايد.

آه از اين همه غفلت. فاين تذهبون

انسان از شدت غفلت و بي توجهي از درك وقايع و ادراك حقايق باز



[ صفحه 30]



مي ماند.

چقدر ناپسند است كه انسان بر اساس مستي و غرور و ظواهر فريبنده امور اعتباري دنياي فاني چنان سرگرم دنيا و متعلقات آن مي شود كه گوئي در زاويه ديد خود بندگي حق را نمي بيند.

ولي اولياء حق هرگز نه چنينند، آنها در تمامي لحظات، در حال قيام و قعود به ياد او سخن مي گويند:

ان في خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار لايات لاولي الالباب الذين يذكرون الله قياما و قعودا و علي جنوبهم و يتفكرون في خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانك فقنا عذاب النار

در گرماگرم دادو ستد، هرگز از ياد خداوند سبحان كه نماز ذكر اوست:

اقم الصلوة ان الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنكر و لذكرالله اكبر غفلت نمي كنند.

رجال لاتلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله و اقام الصلوة و ايتاء الزكوة يخافون يوما تتقلب فيه القلوب و الابصار

چهره ظاهري تجارت و رويت سيماي ماديات در معرض فنا، هيچگاه آنان را در نماز متوجه خود نمي سازد. به خلاف عده اي كه ياد ممكن الوجود را بر واجب الوجود مقدم مي دارند.

و اذا راوا تجارة اولهواً انفضوا اليها و تركوك قائما

ولي بزرگترين عبد صالح حضرت حق در نهايت عظمت روح و طي طريق امكان كه به مقام ثم دنا فتدلي - فكان قاب قوسين او ادني - فاوحي الي عبده ما اوحي نيز مشرف گشته، مي فرمايد:



[ صفحه 31]



خداوند روشني چشم مرا در نماز قرارداده و آن را همچون غذا براي گرسنه و آب براي تشنه، محبوب من ساخته است، همانا گرسنه چون غذا بخورد سير و تشنه چون آب بياشامد سيراب مي شود ولي من از نماز سير نمي شوم.

شاگرد شريف مكتب وحي و دست پرورده پيامبر رحمت، حضرت اميرالمومنين صلوات الله و سلامه عليها چنان با اين وسيله ي تقرب عجين شده كه متوجه بيرون آمدن پيكان از پاي مبارك نمي گردد. اين چه راز و نيازي است؟ اين چه پيوند و علقه اي است؟

اين چه توجه و ارادتي است كه تنها او را مي بيند، آري تنها او را مي نگرد و اگر نمي ديد هرگز عبادتش نمي نمود.

چنانچه وقتي ذعلب يماني از آن بزرگوار سؤال مي كند: هل رايت ربك يا اميرالمومنين؟ آن فطر جمال و جلال خداوند سبحان مي فرمايد: افا عبد ما لا اري؟

فقال: و كيف تراه؟ قال عليه السلام:

لاتدركه العيون بمشاهدة العيان و لكن تدركه القلوب بحقايق الايمان.

او چنان محو جمال يار گشته كه حضرتش را مي نگرد، نه او مي نگرد بلكه بايد همه بنگرند، اگر آن بزرگوار و شيفتگان حريم قدس حضرتش مي نگرند جاي تعجب نيست، شگفت در اين است كه چرا ما نوع بني آدم كه ملبس به خلقت:

و لقد كرمنا بني آدم و حملناهم في البر و البحر و رزقناهم من الطيبات و فضلناهم علي كثير ممن خلقنا تفضيلا

و محلي به زيور: لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم هستيم، توفيق حضور



[ صفحه 32]



در محضر ربوبي او كه حضرتش را مشاهده كنم نيستيم.

عميت عين لاتراك و لا تزال عليها رقيبا

آري نماز وسيله عروج به محضر اوست.

نماز عامل تقرب به ساحت مقدس اوست.

نماز پيوند انسان با مبدء ذات احديت است.

نماز منشاء همه خوبي ها و ناهي عن الفحشاء و المنكر است.

بفرموده مقام عظماي ولايت ايده الله تعالي:

در نماز برترين چيزي است كه مي تواند همه افراد جامعه ي مسلمان را به تهذيب اخلاق و تعالي روحي و معنوي برساند.

آري نماز درس زندگي است، نماز به انسان مي آموزد كه چگونه از اين نعمت بزرگ خداوندي، جاذبه و دافعه استفاده كرد.

انسان در نماز طالب صراط مستقيم است، تا انسان احساس و بلكه ادراك نياز نكند در مقام طلب بر نمي آيد و تا طالب كمال نباشد هرگز وجودش منشاء خير و مايه بركات نمي گردد.

اگر انسان بخواهد وجودش با بركت و واسطه فيض گردد و انسانها در زيرمجموعه ي او به سعادت ابد و حيات جاويد نائل شوند خود بايد طالب باشد و با وجودي سراسر عشق ابراز كند.

اهدنا الصراط المستقيم

هر چند به اقامه نماز پرداخته و خود را در هدايت مي بيند ولي باز باور دارد كه لحظه اي غفلت چه بسا ثبات قدم را در هم شكند بدين سان از او مي خواهد كه وجودش را در مسير او و صراط مستقيم ثابت بدارد و تا لحظه اي كه روح



[ صفحه 33]



شريفش از كالبد او عروج نكرده در مسير انبياء الهي و صديقين و شهدا و صالحين كه حسن اولئك رفيقا هستند، باشد.

انسان در نماز مي آموزد: اگر بخواهد به عالي ترين مدارج انساني كه براي انسان متصور و ميسر است و خالق هستي براي او در ظرف فنا در نظر گرفته، نائل گردد، جز با بندگي و قرار گرفتن در وادي عبوديت ميسر نيست.

در نماز به اين رمزو راز شهادت مي دهد و در مقام تشهد عرضه مي دارد:

الحمدلله اشهدان لااله الاالله وحده لا شريك له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله اللهم صل علي محمد و آل محمد

تا عبد نشود، مقام رسالت تفويض نمي گردد.

تا در محضر او زانوي ادب بر زمين ننهد به مقام دنا فتدلي نمي رسد.

او چون بندگي ذات اقدس كرد و عبدالله بمعناي واقعي كلمه بجائي رسيد كه:

سبحان الذي اسري بعبده ليلا من المسجد الحرام الي المسجد الاقصا الذي باركنا حوله لنريه من اياتنا انه هو السميع البصير

تا مراحل سير و سلوك و عبوديت تحقق نيابد و به شايستگي از منازل متعدد عبور ننمايد و به مقام فاتمهن نرسد بيان: اني جاعلك للناس اماما صادر نمي گردد.

اگر مي بينيم ابراهيم، مظهر جمال و جلال خداوندي مي شود و به مقام امامت نائل مي گردد. اگر مي نگريم عبد صالح الهي، به مقام خلقت مي رسد و ملقب به ابراهيم خليل علي نبينا و آله و عليه الصلوة و السلام مي شود.

اگر مي بينيم يك تنه در برابر كفر و الحاد مي ايستد و تنها تكيه گاهش ذات اقدس پروردگار عالم است و با همت بلند و اراده آهنين به سوي در هم شكستن



[ صفحه 34]



خط بطلان و بتها حركت مي كند و مي فرمايد:

و تالله لاكيدن اصنامكم بعد ان تولوا مدبرين

چون اهل نماز و سجده هاي طولاني است چون بر پا دارنده حدود الهي است.

او نه تنها خود را سعادتمند مي بيند بلكه سعادت را در همه لحظات، براي خود و ذريه خويش مي خواهد و از خداوند منان مي طلبد (كه او و ذريه اش را از اقامه كنندگان نماز قرار دهد):

رب اجعلني مقيم الصلوة و من ذريتي ربنا و تقبل دعاء

اگر امروز در نظام بشري مناصب اعتباري لشگري و كشوري را بصورت مقام و جايگاهي رفيع به اشخاص واگذار مي كنند بايد بر مبناي شايستگي ها صورت پذيرد.

چنانچه عصاره هستي حضرت امام صادق سلام الله تعالي و صلواته عليه به ما هشدار مي دهد و مي فرمايد: اياك ان تنصب رجلا دون الحجة

اگر انسانها را ارزيابي و ارزشيابي مي كنند بايد بر اساس ضوابط ديني و بر محور تفكر ثقلين، اين دو وديعه الهي و امانت رسول مكرم اسلام حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله وسلم - قرآن كريم ثقل اكبر و عترت عليهم السلام ثقل اصغر باشد. اگر چنين شده در برابر تمامي تهاجمات سياسي، اقتصادي، نظامي و شبيخون فرهنگي مستكبران عالم به شايستگي مي توان ايستاد و ذره اي انحراف در اهداف مقدس انقلاب اسلامي و مسير الهي خويش مشاهده نخواهد شد و به يقين زمينه ظهور بزرگ منجي بشر، امام ثاني عشر ولي الله الاعظم عجل الله تعالي فرجه الشريف فراهم مي گردد.



[ صفحه 35]



رمز و راز اين تحقق و ظهور و عدم انحراف و ضلالت در تمسك به قرآن كريم و اهل بيت عصمت و طهارت، عترت عليهم السلام است.

اني تارك فيكم الثقلين ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي ابداكتاب الله و عترتي اهل بيتي

بايد شايستگي ها، صلاحيتها، عوامل سعادت را شناخت.

آنجا كه سخن از مؤمنين است، سخن از نماز بعنوان يك شاخص و صفت آشكار مطرح است.

انما المومنون الذين اذا ذكرالله و جلت قلوبهم و اذا تليت عليهم اياته زادتهم ايمانا و علي ربهم يتوكلون - الذين يقيمون الصلوة و مما رزقناهم ينفقون - اولئك هم المومنون حقا لهم درجات عند ربهم و مغفرة و رزق كريم.

آنگاه كه سحن از متقين است، سخن از نماز است.

الم - ذلك الكتاب لاريب فيه هدي للمتقين - الذين يومنون بالغيب و يقيمون الصلوة...(الي قوله تبارك و تعالي).

اولئك علي هدي من ربهم و اولئك هم المفلحون.

هنگاميكه سخن از مدير شايسته و رهبر نظام اسلامي است، سخن از نماز و اقامه صلوة است.

انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون

بل، آنجا كه انسان شايسته و عباد رحمان سخن به ميان مي آيد نه تنها از اقامه نماز يوميه است. بلكه از تهجد و شب زنده داري و نماز در دل شب و سحرگاهان مطرح است.



[ صفحه 36]



و عباد الرحمن الذين يمشون علي الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما - و الذين يبيتون لربهم سجدا و قياما

آنجا كه سخن از نيكوكاران و محسنين است، سخن از نماز است.

الم - تلك ايات الكتاب الحكيم - هدي و رحمة للمحسنين - الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم بالاخرة هم يوقنون - اولئك علي هدي من ربهم و اولئك هم المفلحون.

آنگاه كه سخن از اجر عظيم در پيشگاه مقدس ذات اقدس پروردگار و كلام در عدم خوف و حزن نسبت به گذشته و آينده نظام هستي است، سخن از نماز است.

ان الذين امنوا و عملوا الصالحات و اقاموا الصلوة و اتواالزكوة لهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون.

آنجا كه سخن در مقام مصلحين و سازندگان حقيقي نظام بشري است، سخن از نماز است.

والذين يمسكون بالكتاب و اقاموا الصلوة انا لانضيع اجر المصلحين.

آنگاه كه از برادري سخن به ميان مي آيد، نماز به عنوان معيار اخوت مطرح است.

فان تابوا و اقاموا الصلوة و اتوا الزكوة فاخوانكم في الدين و نفصل الايات لقوم يعلمون.

هنگامي كه سخن از حيات ابدي و زندگي در اوج عزت و شرافت و وعده لهم عقبي الدار و جنات عدن و سلام و ملائكه الهي است، نماز بعنوان يك ارزش والا و معيار نيل به اين بشارات مطرح است.



[ صفحه 37]



...انما يتذكر اولواالالباب...(الي قوله تعالي) والذين صبروا ابتغاء وجه ربهم و اقاموا الصلوة و انفقوا مما رزقناهم سرا و علانية و يدرون بالحسنة السيئة اولئك لهم عقبي الدار - جنات عدن يدخلونها و من صلح من ابائهم و ازواجهم و ذرياتهم و الملائكة يدخلون عليهم من كل باب - سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبي الدار.

آنجا كه سخن از وظيفه صاحبان نعمت و قدرت است و مصاديق شكر نعمت حكومت و ولايت مطرح مي شود، نماز و اقامه آن به عنوان مصداق اتم شكر بيان مي گردد.

الذين ان مكناهم في الارض اقامواالصلوة و اتواالزكوة و امروابالمعروف و نهوعن المنكر ولله عاقبة الامور.

آنگاه كه سخن از پذيرفتن دعوت الهي و انزار نبوي صلي الله عليه و آله و سلم است سخن از نماز است.

انما تنذر الذين يخشون ربهم بالغيب و اقاموا الصلوة و من تزكي فانما يتزكي لنفسه والي الله المصير.

و آن هنگام كه سخن از تجارت حقيقي است و هرگز به آن ضرري متوجه نخواهد بود سخن از نماز است، نماز.

ان الذين يتلون كتاب الله و اقاموا الصلوة و انفقوا مما رزقناهم سرا و علانية يرجون تجارة لن تبور - ليوفيهم اجورهم و يزيدهم من فضله انه غفور شكور.

به هر حال نماز معيار ارزشي در تمامي ارزيابي و ارزشيابي هاست.

- بدا، به حال نظامي كه بزرگترين فريضه الهي، در آن جايگاه نداشته و به اين امر بسيار مهم و حياتي كه:



[ صفحه 38]



تنهي عن الفحشاء و المنكر و لذكرالله اكبر (است)، بهاء خاص ندهند. واي بر مجموعه اي كه وجود جلسات و ادامه آن را بر وقت فضيلت نماز ترجيح مي دهند و به نداي حضرت حق و واسطه خير، مؤذن، كه حق بر عهده شنوندگان مي آورد نمي دهند و شاكر اين نواي عشق نيستند.

به يقين كساني كه صداي دلنشين مؤذن را كه در فضاي ملكوتي فرياد مي زند:

حي علي الصلوة، حي علي الفلاح، حي علي خير العمل

آنهم مكرر مي گويد بي توجهي مي كنند، لياقت رفاقت و دوستي و برادري با مسلمين را ندارند. هرچند به عنوان مدير در مجموعه نظام مطرح باشند.

چنانچه حضرت امام صادق عليه الصلوة والسلام مي فرمايد:

اختبروا اخوانكم بخصلتين فان كانتا فيهم و الا فاعزب ثم اعزب ثم اعزب المحافظة علي الصلوات في مواقيتها والبر بالاخوان في العسر و اليسر.

شخصي كه به عنوان استاد در حين تدريس، صداي مؤذن را مي شنود و با بي توجهي به نواي عشق، به آموزش خود ادامه مي دهد، به يقين كرسي تدريس را غصب نموده و لياقت تدريس در مراكز علمي و شايستگي تعليم در فضاي نظام اسلامي را ندارد.

كارمندي كه در نظام اسلامي از نفوس قدسيه و انوار ملكوتي انسان كامل امام عصر ارواحنا له الفداء بهره مند است و روزي مي خورد بيمنه رزق الوري ولي به اقامه نماز بي توجهي مي كند به يقين نمي تواند كارگزار خوب و نيروي فعال و مولد باشد.

اگر دانشجوئي كه در دانشگاههاي نظام مقدس اسلامي به تحصيل و كسب معارف اشتغال دارد ولي به نماز، اين فريضه بزرگ الهي و عامل رشد و تعالي



[ صفحه 39]



انسانها و موجب سعادت ابدي و حيات سرمدي بي توجهي مي كند، به يقين نمي تواند آينده ساز نظام اسلامي و معلم و مربي صالح و وفادار به آرمانهاي مقدس شهداء و حافظان حريم قدس الهي و پاسدار حرم امن ذات باري، قرآن كريم و عترت عليهم الصلوة و السلام باشد.

افسوس كه نماز و روح بلند آن در نظام سبزي مهجور است.

افسوس كه پيروان فرهنگ وحي و شيفتگان مكتب امامت و ولايت آنگونه كه بايد، به وقت فضيلت نماز و اقامه آن در اول وقت آن هم به صورت جماعت بهاء نمي دهند.

نكند خداي ناخواسته مصداقي از مصاديق و فردي از افراد يهود امت اسلام شويم كه ديگر نه تنها سلام بر آنها جايز نيست بلكه جواب سلام آنها نيز واجب نخواهد بود.

آه چه درد بزرگي است براي پيامبر رحمت حضرت ختمي مرتبت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم كه مي فرمايد:

سلموا علي اليهود و النصاري و لا تسلموا علي يهود امتي فقال يا رسول الله من يهود امتك؟ قال: الذين يسمعون الاذان و الاقامة و لم يحضروا الجماعة.

جاي بسي درد و دل با شيفتگان حريم مكتب وحي است:

نماز كه وصيت انبياء الهي عليهم السلام است.

قال اني عبدالله اتاني الكتاب و جعلني نبيا - و جعلني مباركا اين ماكنت و اوصاني بالصلوة و الزكوة ما دمت حيا.

نماز كه وصيت اولياء حق تعالي است.



[ صفحه 40]



كما قال مولانا اميرالمومنين عليه افضل صلوات المصلين:

و الله الله في الصلاة فانها عمود دينكم.

نماز كه معيار ارزشي و كليد و رمز ورود به آرمان مومنين و متقين. مصلحين و محسنين است.

نماز كه ملاك قبولي ساير اعمال است.

اول ما يحاسب العبد الصلوة فان قبلت قبل ماسواها وان ردت رد ماسواها.

نماز كه استخفاف آن محروميت از شفاعت اولياء الهي عليهم السلام است.

ان شفاعتنا لا تنال مستخفا بصلاته.

و...

چرا بايد نيروهاي مسلمان و امت اسلام با ديد عظمت به آن ننگرند.

يا بعضاً برخي از مسئولين جامعه اسلامي با بهانه جلسات، موجبات استخفاف را فراهم كنند.

چه كاري بالاتر از نماز و چه فريادي بلندتر از نماز.

چه زيبا فرموده است، فرزند پاك انقلاب اسلامي، شهيد بزرگوار، رجائي، اعلي الله تعالي مقامه الشريف:

به نماز نگوئيد كار دارم، به كار بگوئيد وقت نماز است.

و به فرموده مقام معظم رهبري:

در گردهمائي هاي علمي، فرهنگي، آموزشي و تبليغي، نماز را در وقت خود، همچون الهام بخش صداقت و هدايت به جاي آورند.

چرا در خانواده ها بعضي از پدران و مادران بي توجهي مي كنند.

مگر نه اين است كه خداوند علي اعلي مي فرمايد:



[ صفحه 41]



و امر اهلك بالصلوة و اصطبر عليها.

پدران و مادران با گفتار و كردار خود، فرزندان را به نماز تشويق و راهنمائي كنند.

همه ما خصوصاً مديران جامعه، مسئولين و كارگزاران نظام مقدس اسلامي بالاخص مسئولين رده بالا، وزراء معظم، وكلاء محترم، نيروهاي فرماندهي لشگري و كشوري، ستادي و اجرائي بايد در صفوف اول جماعات و به عنوان عوامل مؤثر در تنظيم اين شعار الهي، فريضه ي بزرگ حق تعالي، نماز باشند.

به فرمايش مقام معظم رهبري:

بزرگان جامعه و كساني كه چشمها به آنها دوخته شده و انگشتها، آنها را نشانه كرده است در مراكز همگاني نماز، ديده شوند.

بيائيم همه با خداي خويش، ذات اقدس اله جلت عظمته، پيمان بنديم كه در اقامه نماز در سطح جامعه اسلامي و نظام سبزي جديت نمائيم تا در راه تحقق ارزشهاي الهي مفيد و مؤثر بوده و بدين وسيله با تحقق و اقامه حدود ذات باري، زمينه ظهور انسان كامل. مقيم الصلوة، بزرگ منجي بشر، امام ثاني عشر حضرت بقية الله الاعظم عجل الله تعالي فرجه الشريف را فراهم سازيم و در جوار رحمت پر فيض آن امام همام در انتشار احكام خداوند سبحان خدمت نمائيم.

با اين اميد كه تمامي نيروهاي مسلمان در اكناف عالم خصوصاً كشور امام عصر ارواحناله الفدا ايران اسلامي، بالاخص نيروهاي مسلح و مراكز علمي و دانشگاهها با فرهنگ انسان ساز نماز و معارف عالي آن آشنا شوند و انس بيشتر گيرند تا با قدرت و توان بيش از پيش از حدود الهي و انقلاب اسلامي، اين تحفه ذات باري پاسداري نمايند.



[ صفحه 42]



السلام عليك يا ابا عبدالله بابي انت و امي اشهد انك قد اقمت الصلوة و اتيت الزكاة و امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر.

الهي و الحقني بنور عزك الا بهج فاكون لك عارفا و عن سواك منحرفا و منك خائفا مراقبا يا ذاالجلال و الاكرام و صلي الله علي محمد رسوله و آله الطاهرين و سلم تسليما كثيرا.

و ما توفيقي الا بالله عليه توكلت

و اليه انيب

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته.



[ صفحه 45]




بازگشت