اهدنا الصراط المستقيم






گر تو از درگاه خود دورم كني

از مي و ميخانه مهجورم كني



صبح تا شب حلقه بر در مي زنم

سر به سنگ و خاك بر سر مي زنم



ساقي از ميخانه بيرونم مكن

در فراق خويش مجنونم مكن



من نمي گويم مرا هوشيار كن

يا كه راه وصل را هموار كن



مستمان كن، راه گو دشوار باش

خواه صاف و خواه ناهموار باش



مست بودن شرط ره پيمودن است

سد راه عشق، عاقل بودن است



كاروان عمر اندر حركت است

راه بنما رهبرا، كم فرصت است



دستگيري كن ز ما كوريم ما

با توايم و از تو مهجوريم ما



ايزدا پروردگارا، اي قديم

رهنمونم شو به «راه مستقيم»




بازگشت