چشم مرطوب نيايش


اكرم گوديني



ما گوش بر آهنگ گرم تيشه داريم

هر صبح بر مهر جنون سر مي گذاريم



انديشه مان در بيستون عشق جا ماند

زين رو به جز ديوانگي حاصل نداريم



شبهاي يلدا در زمستان دل خود

همكاسه ي پاييز و همكيش بهاريم



برخيز تا با چشم مرطوب نيايش

آيينه را در خاك دلهامان بكاريم



ديريست ابرو بغض و ما هم آشيانيم

اي كاش امشب تا سحر با هم بباريم





[ صفحه 25]




بازگشت