آلاله ي آدينه


چهارشنبه هجدهم آذرماه آن گاه كه آيةالله سيد عبدالحسين دستغيب در برابر معبود ايستاده و به دامان عشق او سر گذاشت، چون بر ركعت سوم نماز رسيد شك كرده تشهد خواند و سپس بلافاصله متوجه شد، برخاست و نماز را ادامه داده تمام كرد. چهره ي برافروخته اش حكايت از آشوب دروني او داشت.

صدا زد: جباري! جباري!

جباري گفت: بله آقا

آقا گفت: اينجا چه خبر است، مگر وقت نماز نيست؟!

پس از نماز، حاج محمد سودبخش و آقاي عبداللهي كه از ياران باوفاي آقاي دستغيب بودند از منزل آقا خارج شدند. چهره ي عبداللهي نشان از ناراحتي عميقي داشت كه بر جانش نشسته بود. در خود فرو رفته و با افكار خود دست به گريبان بود.



[ صفحه 116]



هيچ كس را به خود راه نمي داد. گويي يك بغض وامانده در سراسر وجودش حاكم بود. بالاخره صدايش در آمد و چند بار گفت: خدا به خير بگذراند، خدا به خير بگذراند!

... چرا آقا اشتباه كرد؟ چرا آقا شك كرد؟ آقا كسي نيست كه در نمازش شك كند، آقا در حضور يك حقيقت پنهان نايستاده است تا حواسش پرت شود.

مثل ما نيست كه در نمازش حساب همه ي كارهايش را بكند و با تكبيرة الاحرام نماز غوطه ور در افكار دنيا باورانه شود. نماز براي ما موقع حساب و كتابهاي دنيا پرستانه است و همه اش يك جلسه ي استراحت، ولي آقا چنين نيست. نماز گمشده ي آنان است، نماز نياز دوستانه ي عالمان ديني است، آنان چون صبح شود به سختي دل از محبوب خود مي كنند و در تمام روز اشتياق ديداري دوباره در نيمه شبي تازه، جانشان را مي سوزاند. و به اميد شب و در انتظار آن خلوت شبانگاه اند.

من مدتي طولاني با آقا بودم، آقا تا به حال چند بار در نماز شك كرده اند و هر بار اين ترديد خبر از يك مصيبت بزرگ بود، پيغام يك افسردگي، پيك يك هجران و سوگنامه ي درد و اين بار نمي دانم او در نواي «ني» غم كدامين فراق را مي سرايد و در غم كدام ياري به پيشواز مي رود...

آقا يك بار در سال 42 در نماز خود شك كرد و پس از دو روز خبر دستگيري حاج آقا روح الله خميني - امام امت - را دادند. باز مرتبه اي در نماز شك كرد و دو روز بعد، خبر ارتحال مرجع عالم اسلام آيت الله حكيم را آوردند و اين بار نمي دانم چه خبر خواهد بود و چه خواهد شد...

دست نگهداريد، شور دل، آرام كنيد كه دو روز ديگر اين شك، تعبير



[ صفحه 117]



خواهد شد، و تو نيز دست پر خواهي داشت، جباري نيز هديه اي دريافت خواهد كرد. اين شك، نهاد يك جمله است كه گزاره ي آن در راه است، آري در راه مسجد، در راه محراب، در راه جمعه، در راه معراج، طولي نمي كشد كه آن گزاره مي آيد و آن گاه خون مفسر همه چيز مي گردد.

جمعه 20 آذرماه آن گاه كه آقا به سوي نماز جمعه مي رفت، انفجاري محل عبور را لرزاند و آقا، عبداللهي و جباري و جمعي ديگر از ياران و پاسداران با هم جام شهادت نوشيدند و به سوي دوست پرواز كردند. [1] .



ساقي به نور باده برافروز جام ما

مطرب بگو كه كار جهان شد به كام ما



ما در پياله عكس رخ يار ديده ايم

اي بي خبر ز لذت شرب مدام ما



هرگز نميرد آن كه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جريده ي عالم دوام ما



«حافظ»


پاورقي

[1] شهيد دستغيب، لاله ي محراب، محمد جواد نورمحمدي، ص 168 - 166.


بازگشت