در آستان حسيني


او كه هر از گاهي، دلش هواي گلستان هميشه بهار كربلا مي كرد و به باغ گلهاي شهادت مي رفت و مشام جانش را از عطر گلزار حسيني، معطر مي ساخت، اين بار نيز در گير و دار مبارزه و جهاد با يزيديان زمان، به كربلا آمده بود. روز سيزدهم رجب 1399، روز ولادت فرزند كعبه، پدر امامت و عدالت، علي عليه السلام بود. او كه از سلاله ي پاك آن امام بزرگ بود، آن روز به كربلا آمده بود تا با فرزند دلبند علي (ع)، سالار شهيدان امام حسين عليه السلام براي نثار خون خود در راه اسلام، پيمان ببندد، زيرا ديگر جز شهادت در راه خدا و انتخاب راه و روش امام حسين عليه السلام، راه ديگري در پيش رو نداشت.

آية الله صدر در حرم حسيني، ساعتها مشغول دعا و نماز و راز و نياز شد و اصلاح اوضاع نابسامان مسلمانان را از درگاه خداوند آرزو كرد.



[ صفحه 110]



شيخ حسين راضي، از خيل ارادتمندان و شاگردانش، هم در آن روز زيارتگر حريم حريت بود كه در حرم امام حسين عليه السلام ناگهان چشمش به استاد آيةالله صدر افتاد. استاد را ديد كه سرگرم راز و نياز و در حال دعا و نماز بود، پيش آمد و بي درنگ، بوسه بر دست استاد زد. منتظر ماند تا استاد از نماز فارغ شد، شيخ حسين راضي سلام كرد و با هم احوالپرسي كردند. آيةالله صدر از زحمات شيخ حسين در تحقيق و توضيح و چاپ جديد و كامل «المراجعات» تشكر و قدرداني كرد...

سپس از همديگر خداحافظي كردند، آيةالله صدر دوباره مشغول عبادت و دعا شد. اين آخرين زيارت مرقد مطهر امام حسين عليه السلام بود كه آيةالله صدر به آن موفق شد و بعدازظهر جمعه، به نجف اشرف برگشت و ديگر هرگز كربلا را نديد تا خود براي هميشه كربلايي شد. [1] .



كرب و بلا، محشر غيرت و ايثارهاست

مكتب آزادگان، مسجد بيدارهاست



هر جهت اين چمن، جنت آلاله ها

هر طرف اين ديار، رزمگه يارهاست




پاورقي

[1] شهيد صدر، بر بلنداي انديشه و جهاد، مصطفي قليزاده، ص 106 - 104.


بازگشت