ديوانه وار


عصر روز نيمه شعبان 1388، سالروز ميلاد مهدي عليه السلام در قم شرفياب محضر آيةالله حاج آقا حسين فاطمي شدم. تا آن روز او را نديده بودم. پيرمردي بود در حدود صد سال. پس از انجام آداب ورود، از آميرزا جوادآقا صحبت به ميان آوردم، به عنوان تشويق اينجانب به من فرمود: «آقا كسي كه در اين اوضاع از من در اين گوشه خبر بگيرد و دنبال احوال و آداب آقا ميرزا جوادآقاي ملكي - رحمةالله عليه - باشد، معلوم است كه در او چيزي است.»

بنده برايش شعر تازه اي كه سروده بودم، خواندم:



[ صفحه 30]





بلبلان را آرزويي جز گل و گلزار نيست

عاشقان را لذتي جز لذت ديدار يار نيست



تحسين فرمود. از ايشان دستورالعملي از مرحوم آقاي ملكي خواستم، فرمود:

«او خودش دستورالعمل بود؛ شب كه مي شد در صحن خانه ديوانه وار قدم مي زد و مترنم بود كه:



گر بشكافند سراپاي من

جز تو نيابند در اعضاي من



آخرين حرفش هم اين بود كه گفت: الله اكبر و جان تسليم كرد...

تمثالي از مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكي، قاب گرفته و بر ديوار اتاق مرحوم آقاي فاطمي زده بودند كه ايشان را در حال قنوت نماز نشان مي داد، مرحوم آقاي فاطمي درباره ي اين عكس فرمود: «آن جناب اجازه نمي فرمود كه از او عكس بگيرند و بعضي از دوستان و ارادتمندانش اين نقشه را طرح كردند كه در حال نماز از او عكس بگيرند، تا نتواند مانع شود. و در حالي كه از عكس گرفتن بي خبر بود، در حال قنوت چنين كردند.» [1] .


پاورقي

[1] ميرزا جوادآقا ملكي تبريزي، مردي از ملكوت، ص 20، به نقل از استاد آيت الله حسن زاده آملي دام ظله.


بازگشت