نجواي دوستانه


يك روز صبح زود به طرف حرم كريمه ي اهل بيت حضرت معصومه (س) در حركت بودم، چون به پشت در صحن رسيدم، ديدم هنوز درهاي حرم را باز نكرده اند. آنگاه جناب حاج ميرزا جوادآقا تبريزي را ديدم كه پشت در ايستاده و منتظر است كه درهاي حرم را باز كنند. چون نگاهش به من افتاد مرا صدا زد و فرمود: بگو ببينم، شبها كي از خواب بلند مي شوي؟ گفتم: من بيدار نمي شوم، اگر هم گاهي بيدار شوم نيم ساعت يا يك ربع مانده به اذان صبح است.



[ صفحه 27]



فرمود: نه، در تابستان يك ساعت و در زمستان دو تا سه ساعت زودتر بايد بلند شوي و مشغول تهجد گردي. حال اگر بلند شدي چه مي كني؟

گفتم: دعا و قرآن مي خوانم.

فرمود: چه دعايي؟

گفتم: دعاهاي خمسة عشر.

من دقت كردم ديدم چون طبيبي دلسوز كه در پي مداواي مريض بدحال خود است، سؤال هايي از شبهاي من، راز و نيازهاي من مي كند تا ريشه يابي كرده، علت توقف روحي و ركود معنوي مرا بفهمد. از همين رو باز درباره ي نوع دعايي كه مي خوانم پرسيد:

- كدام يك از مناجات خمسة عشر را مي خواني؟

- گفتم: علاقه ام به «مناجات محبين» (نجواي دوستان) زياد است. اما پدر و مادرم از اينكه خيلي زود بيدار شوم مانع مي شوند. آنها از سر دلسوزي معتقدند اگر زياد بيدار بماني ضعيف و لاغر مي شوي.

فرمود: هر طور صلاح مي داني آنها را راضي كن. به پدر و مادرت بگو الان عده اي هستند كه در مجلس انس حق اند، چگونه شما راضي مي شويد من از اين توفيق و آن مجلس باز بمانم؟! [1] .


پاورقي

[1] پيشين، ص 14، به نقل از مرحوم حاج ميرزا عبدالله شالچي كه از شاگردان عارف تبريزي به شمار مي رود.


بازگشت