ديدار با دلداران
حاج ميرزا جوادآقا، روزي پس از پايان درس، عازم حجره ي يكي از طلبه هاي مدرسه ي دارالشفاء شد. به حجره ي آن طلبه وارد شد و پس از به جاي آوردن مراسم احترام و اندكي جلوس برخاست و حجره را ترك گفت.
در بين راه علت اين ديدار، آن هم توسط ايشان و رفتن به حجره ي يكي از طلبه ها را پرسيدند، در پاسخ فرمود: شب گذشته هنگام سحر، فيوضاتي بر من افاضه شد كه فهميدم از ناحيه ي خودم نيست و چون توجه كردم ديدم اين آقاي طلبه به تهجد (نماز شب) برخاسته و در نماز شبش به من دعا مي كند و اين فيوضات، اثر دعاي اوست. اين بود كه به خاطر سپاسگزاري از عنايتش به ديدارش رفتم.
[ صفحه 25]
سر خدا كه عارف سالك به كس نگفت
در حيرتم كه باده فروش از كجا شنيد
«حافظ» [1] .
پاورقي
[1] پيشين، ص 10.