عشق به نماز


سيد مرتضي، معروف به «علم الهدي» كه شريف مرتضي هم خوانده مي شود از مردان نامي و بسيار پرآوازه در تاريخ تشيع است.

سيد، احساس مي كند ديگر روزهاي آخر عمر خود را سپري مي كند و بايد كم كم به ديدار معشوق خود بشتابد، همان معشوقي كه هرچه دارد از اوست و هر روز و شب بارها و بارها با او راز و نياز مي كند، و به عشق او دلش مي تپد، براي گفتگو با معشوق در اوقات پنجگانه نماز خود را آماده كرده و لحظه شماري مي كند تا هنگام راز و نياز با محبوب فرارسد و شيريني ذكر و عبادت را بار ديگر بچشد و عشق و علاقه خود را نسبت به او ابراز كند.

اين انديشه او را واداشت تا وصيتي بر وصاياي خويش بيفزايد، ولي افزودن اين وصيت، خيلي هم ساده نبود زيرا با وصيت هاي معمولي و مربوط به مال و منال و فرزندان و كتابها و... فرق داشت. وصيتي بود تكان دهنده و تعجب آور، به ويژه آن كه از قلم انساني بسيار والا و بزرگ و فقيه و عارف صادر مي شد.

او در وصيت خويش چنين اظهار داشت:

«تمام نمازهاي مرا كه در طول عمر خوانده ام به نيابت از من دوباره بخوانيد».



[ صفحه 18]



وقتي كه اين سفارش و وصيت شگفت آور، آن هم از شريف مرتضي، علم الهدي، شنيده شد، همه ي نزديكان و دوستان سيد، تعجب كردند، يكي از نزديكان با شگفتي پرسيد:

چرا!؟ شما كه اهميت زيادي به نماز مي داديد علاقه مند و عاشق نماز بوديد و هميشه پيش از فرارسيدن وقت نماز وضو گرفته و بر روي سجاده مي نشستيد تا وقت نماز فرارسد، حال چه شد كه اين گونه وصيت مي كنيد؟!

سيد مرتضي در پاسخ فرمود: «آري من علاقه مند به نماز بلكه عاشق نماز و راز و نياز با خالق خود بودم و از اين راز و نياز هم لذت فراوان و فوق العاده مي بردم، از اين رو هميشه قبل از فرارسيدن وقت نماز لحظه شماري مي كردم تا وقت نماز برسد و اين تكليف الهي را هر چه زودتر انجام دهم و به دليل همين علاقه زياد و لذت از نماز است كه وصيت مي كنم كه تمام نمازهاي مرا دوباره بخوانيد زيرا تصور من اين است كه شايد نمازهاي من صد در صد خالص براي خدا انجام نگرفته بلكه لذت روحي و معنوي خودم نيز در آنها تأثير داشته است.

پس نمازهايم را به نيابت از من قضا كنيد چون اگر يك درصد از نمازهايم هم براي خاطر غير خدا انجام گرفته باشد، شايسته ي درگاه الهي نيست و مي ترسم به همين جهت اعمال و راز و نيازهاي من مورد پذيرش خداي متعال قرار نگيرد». [1] .



مردان خدا پرده ي پندار دريدند

يعني همه جا غير خدا يار نديدند





[ صفحه 19]




پاورقي

[1] سيد مرتضي، پرچمدار علم و سياست، محمود شريفي، ص 64 - 63.


بازگشت