تو براي وصل كردن آمدي
تو براي وصل كردن آمدي
ني براي فصل كردن آمدي
اكنون كه داستانهايي را در دايره ي دل ريخته و حديثي از احرار را حكايت مي كنيم، به نظر رسيد كه بهتر است اين دفتر را در پنج وصل - نه فصل - تنظيم كنيم.
وصل اول - «از عرش عشق» دايره اي است با دوازده داستان عاشقانه.
وصل دوم - «حديث وحدت و حيات»، حاوي دوازده حكايت حكيمانه.
وصل سوم - «نينواي نجات و نور»، داراي دوازده داستان آموزنده و تربيتي.
وصل چهارم - «با قافله قنوت»، اين رديف هم كهكشاني است با دوازده ماه از آسمان آيينه ها.
وصل پنجم - «عبادت، عروس عاشورا»، شامل دوازده حديث حماسي و روايت كربلايي است.
فشرده سخن اينكه با همين پنج مطلع، قصيده ي قربت را سروديم. حال براي تبرك و تيمن، ترجمه گونه اي از كلام مولا علي عليه السلام را حسن ختام
[ صفحه 12]
اين مقدمه برگزيديم، باشد كه اين كشكول نيز بي نام مولا عليه السلام نباشد و با سخني از امير بيان، اين دفتر نيز لطف كسب كند و معنا يابد:
«گروهي خدا را از سر طمع و به بهاي بهشت پرستيدند و اين، همان است كه تاجران در گرو آنند، يك سر دارند و صد سودا.
و گروهي ديگر از سر ترس و هراس از دوزخ، سر به آستان او سائيدند و اين هم، همان است كه بردگان در بند آنند، جز آيت آتش، آهي در بساط ندارند.
و اما دسته دلدادگان، عبادت را عشق او، و عشق را در عبادت او ديدند و تنها حضرت حبيب (سبحانه و تعالي) را سزاوار پرستش و اهل محبت و سپاس و ستايش يافتند.
آنان، دل را جز در بر آن دلبر و آيينه را جز براي آن دلدار نباختند و اين است آن آزادي كه آزاددلان دارند و عبادت و عشق هم اين است و جز اين نيست. [1] .
فاش مي گويم و از گفته ي خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
«حافظ»
والسلام علينا و علي عبادالله الصالحين
محمد صحتي سردرودي
1 / 9 / 74
قم
[ صفحه 13]
پاورقي
[1] اقتباس و ترجمه گونه اي از: نهج البلاغه، كلمات قصار، حكمت 237 و شرح نهج البلاغه ابن ميثم، حكمت 223.