مقدمه




عشق، خصم كمي و كاستي است

عشق در اصل همان راستي است



در روزگار ما و در جهاني كه به قول شاعر نامدار سيد محمد حسين شهريار: «همه شور و همه شر است از نماز حكايت كردن، نشيد نجات سرودن و نغمه ي نور نواختن است.

همانطور كه از جدايي ها شكايت كردن، روزگار وصل را باز جستن است و اين دفتر، مجموعه ي برگزيده اي است از داستانهايي كه به نوعي با نماز نسبت دارند و پرده هايي از آن پرواز را مي نمايند.

از آنجا كه سلسله ي ابرار را پيشتر از هر كار و بيشتر از هر كردار، پرواز با پرستش بوده و تكامل تنها با راز و نياز تحقق مي يافت در «ديار ابرار» هيچ «ديداري با ابرار» را خالي از «ديدار با دلدار» و ملاقات با حضرت محبوب نمي توان يافت.

تاريخ تشيع، كتابهاي تراجم و رجال، روايت «راويان نور» و رفتار ابرار همه و همه حكايتگر اين است كه:



[ صفحه 10]



عشق عالمان قبيله ابرار جز عبادت نيست و شراب طهورشان جز در سبوي وضو نمي گنجد. آنان، كمال را با تكبير، آغاز و با تسبيحات حضرت زهرا (س) تعقيب مي كنند و تكميل اين تكامل را تنها هنگامي توان تابش است كه عالم عادلي از عالمان علوي هنگامه اي حسيني به پا مي كند و پس از عمري تلاش و تكاپو در محراب جهاد و اجتهاد، علم را با عبادت و عشق را با عاشورا و كمال را با كربلا ختم مي سازد.

آنها كه آسمان آسمان آبرو را در آستين دارند آفتاب آشتي ميان خالق و خلق اند.

آنان «از عرش مي ستانند و بر فرش مي نشانند» هر صبح و هر سحر، سلام بر صالحان و درود بر دلداران ورد زبانشان است. در تنهايي و در خلوت خلوص هم مردم مسلمان را فراموش نمي سازند و در غروب هر روز - پس از روزي سراسر سعي و تلاش - باز با خود اين معني را ترنم مي كنند:



[ صفحه 11]




بازگشت