عظمت اميرالمومنين


يكي از دوستان مي گفت: نزد يكي از بزرگان درباره ي ذكر «بسم الله الرحمن الرحيم» سخن به ميان آمد و سؤال شد: در مورد اين جمله چه فضيلتي سراغ داريد؟ ايشان بعد از تأملي فرمود: توجه كنيد كه



[ صفحه 68]



در روايت آمده است تمام «بسم الله الرحمن الرحيم»، در باي «بسم الله» نهفته است و رموز باي بسم الله در نقطه ي «با» نهفته است و اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «أنا نقطة تحت باء بسم الله؛ [1] من نقطه ي زير باي بسم الله هستم»؛ توضيح اين كه اسرار و رموز تمام سوره مباركه ي حمد كه ام القرآن و فاتحة الكتاب است، در جمله ي «بسم الله الرحمن الرحيم» و اسرار تمام اين جمله در باي بسم الله و اسرار تمام با در نقطه ي آن نهفته است كه آن هم اميرالمؤمنين عليه السلام مي باشد. حال، اين كه حقيقت اين كلام چيست، نمي دانيم، بلكه تنها مي دانيم كه حضرت علي عليه السلام بايد بسيار عارف باشد.

واقعا انسان تا زماني كه وارد مسائل معنوي نشود، هيچ دركي از آن ها ندارد؛ براي مثال در وصف قيامت آمده است كه وقتي شخص مي خواهد وارد بهشت شود، صداي كوبه ي در بهشت، «يا علي» است. [2] در روايات نيز آمده است: اگر بر اعمال كسي مهر ولايت خورده باشد، اهل نجات است، و الا اگر تمام عمر مشغول عبادت باشد، فايده اي براي او ندارد. [3] آقاي قرائتي مثال زيبايي مي زند و مي گويد: هر نامه اي براي اين كه جايي پست شود، بايد تمبر داشته باشد، اگر تمبر نداشت، بر مي گردد و به مقصد نمي رسد. در روايات



[ صفحه 69]



نقل شده كه ولايت اميرمؤمنان عليه السلام، ميزان در قيامت است. اگر كسي آن را داشت، نجات مي يابد و الا نه. [4] پس بياييم در نگه داري اين نعمت كوشا باشيم.

در قيامت، شفاعت اميرالمؤمنين عليه السلام كارآيي دارد. اين واقعيت، غير قابل انكار و جزو ضروريات ايمان است و اهل سنت نيز بدان معترفند. حتي مغرضان نيز نمي توانند اين حقيقت را انكار كنند. مرحوم آقاي بطحائي رحمه الله كتابي در مورد مناظرات با علماي اهل سنت نوشته است. ايشان مي گويد: در يكي از سفرهايي كه در ماه مبارك رمضان به مدينه داشتم، امام جماعت مسجدالنبي صلي الله عليه و آله به منزل ما آمد. وقتي نشست، گفت: برايم قهوه بياوريد. گفتم: مگر روزه نيستي؟ گفت: قهوه بياوريد تا مطلب مهمي را بيان كنم. وقتي قهوه را آوردم، ديدم آن را خورد. گفتم: آقا! حداقل علني روزه خوري نكن. گفت: نه، بنشين تا برايت بگويم. مي خواستم بگويم كه به نكته اي رسيده ام و آن اين كه اگر كسي ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام را نداشته باشد، در قيامت اهل نجات نيست. و چون اين درست است، با خود گفته ام پس چرا دنياي خود را خراب كنم؟ بنابراين، نه روزه مي گيرم و نه هيچ عبادت ديگري را انجام مي دهم. اين نماز هم تظاهر است. گفتم: تو كه اين نكته را مي داني، چرا آن طرف قضيه را نگرفتي؟



[ صفحه 70]



ولايت داشته باش، و نماز و روزه را هم به جا بياور. چرا طرف دنيايي اش را گرفته اي؟

اين كه گفتيم، مغرضان نيز به آن معترف اند، به دليل حقيقتي است كه نمي توانند آن را انكار كنند. بسياري از آنان وقتي در مورد روز غدير سخن مي گويند، منظور پيامبر صلي الله عليه و آله را از اين جمله كه فرمود: «من كنت مولاه فعلي مولاه» [5] ، اين گونه بيان مي كنند كه اميرالمؤمنين عليه السلام را دوست بداريد؛ و ما نيز دوست مي داريم. البته بايد توجه داشت كه در عبارت حضرت رسول صلي الله عليه و آله، ولايت به معناي سرپرستي است و چون مطلق آمده، به معناي اتم آن، يعني حكومت است. اما در جمله ي «اللهم وال من والاه» [6] ، ولايت به معناي دوستي و محبت است. اين نكته از قرينه ي بعد به دست مي آيد كه مي فرمايد: «و عاد من عاداه».

بنابراين، اهل سنت حداقل در مورد معناي ولايت در بخش دوم سخن پيامبر صلي الله عليه و آله اختلافي ندارد و مي دانند كه محبت حضرت باعث نجات است.

محبت با طلب حاصل مي شود و براي كسب آن بايد اندكي آگاهي يافت. اين علاقه، مقداري نيز با مراوده تشديد مي شود، به ويژه اگر حقايقي را نيز به انسان نشان دهند. در اين صورت، اين



[ صفحه 71]



حالت براي انسان حفظ خواهد شد و از انحرافات و كج روي ها محفوظ خواهد ماند. حضرت امام خميني قدس سره مي فرمايد: برخي از انسان ها كه به كمال دست مي يابند، به حالت صعق مي رسند و تا قيامت در اين حالت مي مانند و مست و مدهوش خداوند متعال مي شوند. ما نيز بايد بسيار مواظب گفتار و كردار خود باشيم، به كمك عقل از نفس خود حساب بكشيم و اندكي به خود بياييم، مبادا فرصت ها را از دست بدهيم كه اگر چنين نكنيم در عالم ديگر، حسرت خواهيم خورد.



[ صفحه 75]




پاورقي

[1] ينابيع المودة، ج 1، ص 213.

[2] مناقب آل ابي طالب، ج 2، ص 11؛ بحارالأنوار، ج 8، ص 122.

[3] الكافي، ج 2، ص 19.

[4] بصائر الدرجات، ص 98 - 97.

[5] اصول كافي، ج 1، ص 295.

[6] همان.


بازگشت