خانه هاي طلاي بهشت


آنهايي كه غرق در سخنان دلنشين پيامبر شده بودند، انگار در بهشت بودند. بوي عطر دل انگيزي فضا را پر كرده بود و پيامبر با تبسمي برلب از لحظه هايي سخن مي گفت كه قطره هاي اشك شوق را برگونه هاي مردم نشانده بود. آنها با دلي سرشار از اميد، غرق در خاطرات پيامبر از «معراج» بودند، و پيامبر هم با مهرباني با آنان سخن مي گفت:

«در معراج، داخل بهشت شدم. در آنجا سرزميني را ديدم كه فرشتگان خدا با خشت هايي ازطلا و نقره، بنايي را مي ساختند و بعضي از لحظه ها دست از كار مي كشيدند. از آنها پرسيدم: چرا گاهي از كار دست مي كشيد؟ آنها در جوابم گفتند: هرگاه مؤمن ذكر تسبيحات اربعه را مي گويد، ما برايش بنايي را مي سازيم. هرگاه آنها ذكر نمي گويند، ما هم از كار دست مي كشيم...»

پيامبر سخن مي گفت و آنهايي كه از پشت پرده نازك اشك، پيامبر را در هاله اي از نور مي ديدند زير لب ذكر تسبيحات اربعه را مي گفتند:

سبحان الله و الحمدلله و لااله الا الله والله اكبر [1] .


پاورقي

[1] بهترين پناهگاه ص 122 به نقل از ارشادالقلوب ديلمي ص 85.


بازگشت