پاداش بزرگ


سكوت صبح را صداي دلنشين و رساي پيامبر شكسته بود. شنيدن صداي نماز پيامبر، براي كساني كه به او اقتدا مي كردند، هميشه از لذّت بخش ترين لحظه هاي هر روز آنها بود. پيامبر، با آهنگي ملكوتي، آيات قرآن را زير لب زمزمه مي كرد. حسرت ياران پيامبر از آن بود كه نماز صبح به تندي پايان مي يافت. پيامبر عادت داشت نمازهاي جماعت را به كوتاهي اقامه كند. همين كه نماز صبح تمام شد، پيامبر روي به سوي يارانش كرد.

صف هاي نماز جماعت از هميشه خلوت تر بود. عده اي از مسلمانان در نماز جماعت صبح آن روز شركت نكرده بودند. غبار غم، صورت خندان پيامبر را پوشاند.

پيامبر نام چند نفر از كساني را كه در نماز حاضر نبودند، بر زبان آورد. بعد آهي كشيد و گفت:

- بدانيد كه براي افراد منافق، نمازي سخت تر از نماز عشاء و نماز صبح نيست. اگر آنها پاداش فراواني را كه در اقامه نماز جماعت عشاء و صبح است، مي دانستند، خود را به جماعت مي رساندند، حتي اگر نمي توانستند راه بروند، چهار دست و پا، مانند راه رفتن كودكان شيرخوار، خود را به جماعت مي رساندند. [1] .


پاورقي

[1] قصه هاي نماز صفحه 20 به نقل از فوائدالرضويه ص 680 و وسايل الشيعه ج 5 ص 375.


بازگشت