برگهاي خشك


«سلمان فارسي» و دوستش زير سايه درختي نشسته بودند. ناگاه سلمان كه به يكي از شاخه هاي آن درخت خشكيده خيره شده بود، ازجاي خود برخاست.

دوستش «ابوعثمان» به دقت به اين حركت سلمان چشم دوخت. سلمان شاخه درخت را گرفت و تكان داد. برگهاي زرد و خشك درخت، دانه دانه از شاخه جدا شدند و بر زمين ريختند. «سلمان»، آنقدر شاخه درخت را تكان داد كه ديگر هيچ برگ خشكي روي شاخه باقي نماند.

«ابوعثمان» همانطور كه به سلمان نگاه مي كرد كمي فكر كرد تا منظور «سلمان» را از اين كار بفهمد. «سلمان» كسي نبود كه كاري را بدون دليل انجام دهد.

سلمان كه سكوت «ابوعثمان» را ديد از او پرسيد:

سؤال نمي كني كه چرا اين كار را كردم؟

ابوعثمان گفت: چرا در اين فكر بودم كه منظورت از اين كار چيست؟ سلمان جواب داد:

روزي درخدمت پيامبر، زير درختي نشسته بوديم. پيامبر همين كار را كرد و از من پرسيد: سلمان نمي پرسي چرا چنين كردم؟ من گفتم:

چرا يا رسول الله بفرماييد علت اين كار چه بود.

پيامبر فرمود:

هنگامي كه مسلمان خوب وضو بگيرد و بعد از آن، نمازهاي پنجگانه را به جاي آورد، گناهان او فرو مي ريزد، همانگونه كه برگهاي اين شاخه درخت فرو ريخت. سپس اين آيه را تلاوت فرمود:

نماز را در دو طرف روز و اوايل شب بپادار! هماناكارهاي نيك كارهاي زشت را بر طرف مي كند و اين يادآوري براي كساني است كه اهل تذكرند. [1] .


پاورقي

[1] تفسير نمونه ج9 ص 269 به نقل از مجمع البيان ذيل آيه ي 114 سوره هود.


بازگشت