صداي هولناك


هيچ صدايي بجز صداي پيامبر به گوش نمي رسيد، نمازگزاراني كه چشم به سيماي نوراني پيامبر دوخته بودند، مبهوت سخناني بودند كه پيامبر از فرشته بزرگ خدا، جبرئيل مي گفت:

روزي جبرئيل براي رساندن وحي به نزدم آمد. هنوز آنچه را كه بايد برايم بخواند، تمام نكرده بود كه ناگهان آوازي سخت و صدايي هولناك شنيده شد. چهره جبرئيل عوض شد. از او پرسيدم: «اين چه صداي بود؟!» و او گفت: «اي محمد! خداي بزرگ در جهنم چاهي قرار داده است كه سنگ سياهي را در آن انداختند. اكنون پس از سيزده هزار سال آن سنگ به زمين آن چاه رسيد. از او پرسيدم: آن چاه جايگاه چه كساني است؟ و جبرئيل گفت: جايگاه بي نمازها و شراب خوارها!» [1] .


پاورقي

[1] اسرارالصلوة امام خميني ص / 3.


بازگشت