گرايش يك مسيحي به نماز


يك دانش آموز نوشته است: خودكار من در گوشه اي از جامدادي ام افتاده بود و حرفي نمي زد. او با من قهر بود، ولي وقتي دانست مي خواهم درباره ي فرمان خدا بنويسم، جان گرفت و روي كاغذ دويد.

من هميشه سعي مي كنم واقعيت را بازگو كنم و هم اكنون واقعيت را براي شما بازگو مي كنم. من به عنوان يك دختر «دو رگه» به كشور سرفراز ايران آمدم. البته اين را هم بدانيد كه من در كشور خارج، دين مسيح داشتم و وقتي كه در سن 9 سالگي، در تاريخ 14 / 10 / 72 به ايران آمدم، اولين نماز صبح خود را خواندم. آن روز آن قدر خوشحال بودم كه انگار پر و بال زيبايي درآورده ام و پرواز مي كنم، فرشتگان مرا تا پيش خدا برده بودند.

آن روز نماز صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشاء را به موقع خواندم. آن وقت بود كه اسلام را فهميدم، به پيامبر و دوازده معصوم روي آوردم، به اصول و فروع دين نيز اعتقاد پيدا كردم و از آن پس مسلمان شدم. من هيچ وقت نمازهايم را قضا نكرده ام و تمام نمازهايم را به موقع خوانده ام. اين بود خاطره ي من درباره ي نماز. [1] .



[ صفحه 158]




پاورقي

[1] همان مدرك، خاطره ي ماهيتسا تفضلي از بهشهر، ص 29.


بازگشت