تاثير نماز جماعت در جوان آمريكايي


يك جوان آمريكايي مي گويد: از منطقه ي مسلمان نشين عبور مي كردم، رسيدم به يك محله اي و توقف كردم، ديدم شخصي با صداي زيبا كلماتي مانند: «الله اكبر، اشهد ان لا اله الا الله» را مي گويد و مردم هم فوج فوج به آن محل مي آيند و كنار يكديگر مي نشينند و هر لحظه كه مي گذشت بر تعداد جمعيت هم افزوده مي شد. به جمعيت نگاه كردم و ديدم شكل هاي اينها با هم مختلف است. سياه، سفيد، زرد و همچنين لباس هايشان هم با هم فرق داشت و فقير و غني همه در كنار يكديگر با صفا و صميميت قرار داشتند، اينها عملي را با هم انجام دادند و بعد از كنار يكديگر جدا شدند.

سؤال كردم: اين چه عملي بود؟ و اينها چه مذهبي را دارند؟

جواب داده شد: اينها مسلمان مي باشند و اين هم يكي از



[ صفحه 150]



برنامه هاي اسلامي آنان است كه نامش نماز جماعت مي باشد. خيلي برايم جالب بود، از اول برنامه تا آخرش، صفا و صميميت و محبت در ميان آن افراد مشاهده شد و لذا پس از آن حالت، تحولي به من دست داد و بعد از مدتي مسلمان شدم. [1] .


پاورقي

[1] داستان هاي نماز، ص 102.


بازگشت