دستغيب و نماز


با شهيد بزرگوار، آيةالله دستغيب، براي انجام حج عمره هم سفر بوديم، هواپيما از تهران به طرف بيروت پرواز كرد، تا از آنجا عازم جده شويم. در فرودگاه بيروت چند ساعتي معطل شديم. اذان مغرب



[ صفحه 133]



بود كه هواپيما آماده ي پرواز شد.

شهيد دستغيب خيلي سعي مي كرد نماز مغرب و عشاء را اول وقت بخواند، اما درهاي هواپيما بسته بود و نمي شد كاري كرد. ايشان چند بار خواستند پياده شوند كه مانع شدند. تأخير هواپيما به حدي انجاميد كه اگر به جده مي رسيديم، نماز قضا مي شد.

شهيد دستغيب از اين كه نمي توانست به نمازش برسد خيلي ناراحت بود. ما نيز تشويش داشتيم. ولي ايشان خيلي نگران فوت نماز بود. موتور هواپيما كه روشن بود، يك دفعه با نقص فني روبه رو شد. خدمه ي هواپيما ناگهان درب هواپيما را باز كردند تا نقص هواپيما برطرف شود. همه پياده شديم.

شهيد دستغيب از اين كه به نمازش مي رسيد، خيلي خوشحال بود. ما هم خوشحال بوديم. خدمه مي گفتند: شايد چند ساعت طول بكشد تا هواپيما آماده ي پرواز شود. نماز را كه خوانديم، خبر دادند كه هواپيما آماده ي پرواز است، سوار شويد. من هنوز در حيرت اين راز بودم كه ميان نماز شهيد و نقص هواپيما چه سري نهفته است. [1] .



[ صفحه 134]




پاورقي

[1] يادواره ي شهيد دستغيب، ص 16.


بازگشت