مسلمان بيگانه از مسجد


شخصي در ظاهر مسلمان بود، اما به اصطلاح مسلمان شناسنامه اي. او در امور و احكام اسلام كاملا بي تفاوت بود، مثلا، اصلا با مسجد ميانه نداشت، مسجد رفتن براي او بسيار سخت بود و اگر احيانا از كنار آن رد مي شد، با كمال بي اعتنايي عبور مي كرد.

روزي با يكي از پسرانش كه كودك بود، بر سر موضوعي نزاع كرد و بلند شد تا پسرش را كتك بزند، پسر از دست او فرار كرد، و او پسرش را دنبال نمود، تا اين كه پسر به طرف مسجد آمد و مي دانست كه پدرش با مسجد ميانه ندارد، رفت داخل مسجد، آن پدر تا نزديك در مسجد آمد، ولي وارد مسجد نشد و در همان جا فرياد زد: «بيا بيرون، بيا بيرون، من در تمام عمر به مسجد نيامده ام، نگذار اكنون وارد مسجد شوم، بيا بيرون!»

آري! افرادي هستند كه رابطه آنها با مسجد اين گونه است، و بعضي تنها هنگام مجلس ترحيم بستگانشان به مسجد مي روند، گويي مسجد را براي مردگان ساخته اند.



[ صفحه 98]




بازگشت