دعاي بي حاصل


روزي حضرت موسي عليه السلام از محلي عبور مي كرد. در مسير راه مردي را ديد كه دستهايش را به سوي آسمان دراز كرده و با حالت خاص گريه و زاري دعا مي كند و خواسته هايش را از درگاه خدا مي طلبد.

حضرت موسي عليه السلام از آنجا گذشت و پس از يك هفته مراجعت نمود، باز ديد او در همان محل، مشغول دعا و زاري است و حاجت خود را از خدا مي طلبد. در اين هنگام خداوند به موسي عليه السلام وحي كرد: «اي موسي! اگر آن مرد آن قدر دعا كند كه زبانش بريده شده و بيفتد، دعايش را به استجابت نمي رسانم، مگر اين كه از طريقي كه من به آن امر كرده ام وارد شود» (يعني رهبري پيامبران و اوصياي آنها را بپذيرد و با اين اعتقاد دعا كند). [1] .


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 27، ص 180.


بازگشت