ميرزا سليمان تنكابني


صاحب قصص العلماء درباره ي پدرش مرحوم ميرزا سليمان تنكابني مي نويسد: «پدرم، مواظب نماز اول وقت و خواندن نوافل رواتب بود و هر روز يك جزء قرآن تلاوت مي كرد و نيز هر روز صبح، سوره ي يس و صد مرتبه ذكر «لا اله الا الله الملك الحق المبين» و برخي اوراد ديگر را مي خواند و سوره ي واقعه را نيز در قنوت نماز وتيره (نافله ي عشاء) قرائت مي كرد و نماز شبش هيچ گاه ترك نشد. يك شب، وقت سحر از خواب بيدار شدم، ديدم پدر نشسته است و به شدت مي گريد، بعد از مدتي كه گريه اش تمام شد، از سبب آن سؤال كردم، در پاسخ فرمود: در قنوت نماز وتر، مناجات «خمس عشرة» مي خواندم و مي گريستم. ناگاه شنيدم كه از سقف اتاق، آوازي برآمد كه: «ايها العالم العامل...». مرحوم والد، بيش از اين سخن نگفت و دنباله ي صدايي را كه شنيده بود اظهار



[ صفحه 110]



نكرد. سپس بيان داشت كه: وقتي كه آن آواز را شنيدم، چنان گريه بر من مستولي شد كه نتوانستم نماز را تمام كنم، بي اختيار نشستم و گريستم و تا من زنده هستم، راضي نيستم اين ماجرا را به كسي بگويي.» [1] .


پاورقي

[1] قصص العلماء، ص 73.


بازگشت