انگيزه ي جعل حديث عبدالله بن زيد


درباره ي انگيزه ي جعل اين حديث نمي توان به صورت قاطع، اظهارنظر كرد. برخي از محققان، اين احتمال را تقويت كرده اند كه عموهاي عبدالله بن زيد، اين رؤيا را ساخته اند. متن كلام آنان، چنين است:

به احتمال زياد، اين رؤيا را، عموهاي عبدالله بن زيد رواج داده اند تا از اين طريق، فضيلت و افتخاري براي خاندان ها و قبايل خويش كسب كنند. به همين دليل، در برخي مسانيد مي بينيم كه عموزادگان او، راويان اين حديث هستند و كساني هم كه به آنها اعتماد كرده اند، به آنها حسن ظن داشته اند. [1] .

اما به نظر مي رسد كه جعل اين حديث، همانند بسياري از احاديث مجعول ديگر، انگيزه ي سياسي داشته است؛ زيرا همان طور كه پيش از اين نيز توضيح داديم، [2] اذان علاوه بر يادآوري وظيفه ي فردي و اعلام وقت نماز، يك شعار مهم سياسي - اجتماعي نيز هست و اين شعار، نه تنها زمينه ي تداوم حاكميت اسلام را در جوامع اسلامي فراهم مي كند، بلكه در كنار استقرار ارزش هاي ديني، مي تواند موجب انتقال فرهنگ اسلامي به ساير جوامع گردد. بدين جهت، جريان هاي سياسي اي كه حاكميت اسلام اصيل را با منافع خود در تضاد مي بينند، اين شعار سياسي را برنمي تابند.

به نظر مي رسد كه جعل حديث عبدالله بن زيد، به وسيله ي حزب اموي (در عصر حاكميت مطلق معاويه) و با هدف حذف و يا تحريف شعار سياسي - اجتماعي اذان، انجام گرفته است؛ زيرا اگر خاستگاه تشريع اذان «رؤيا» شد، كسي كه مدعي خلافت پيامبر صلي الله عليه و آله و بلكه خداوند متعال است، مي تواند با رؤيايي ديگر، آن را به صورت دلخواه تغيير دهد و يا حذف نمايد!

توضيح مطلب، اين كه: هر كس با تاريخ اسلام آشنا باشد، مي داند كه حزب اموي از ابتدا با اسلام، مخالف بود و هيچ گاه با اين آيين الهي آشتي نكرد. اين حزب، هر چند پس از قدرت يافتن اسلام، نمي توانست علناً با آن مخالفت كند، اما در اولين فرصت به دست آمده، در برابر نظام اسلامي به رهبري امام متقيان و اميرمؤمنان ايستاد و مانع رشد و بالندگي اين آيين آسماني شد و به گفته ي امام علي عليه السلام:

آنها اسلام نياوردند؛ بلكه تسليم شدند، و كفر خويش را پنهان داشتند و زماني كه ياراني براي آن يافتند، آشكارش نمودند. [3] .

گزارشي كه مغيرة بن شعبه، دوست صميمي معاويه، از يك جلسه ي خصوصي و محرمانه با او دارد، نشان مي دهد كه او تا چه حد، با اين شعار عبادي - سياسي اسلام، مخالف بوده است. متن اين گزارش را مطرف، فرزند مغيره، چنين روايت كرده است:

شبي [پدرم مغيره] آمد و از خوردن غذا خودداري كرد. او را غمگين ديدم. ساعتي منتظرش ماندم و خيال كردم كه براي ما و يا در كار ما اتفاقي افتاده كه او اندوهگين است. به او گفتم: چه شده است كه امشب غمگين هستي؟ گفت: فرزندم! من از نزد خبيث ترين مردم مي آيم! گفتم: چه اتفاقي افتاده است؟ گفت: با معاويه تنها نشسته بودم كه به او گفتم: اي اميرالمؤمنين! تو از ما به حكومت رسيدي. كاش دادگري نمايي و بساط نيكوكاري بگستراني؛ چرا كه تو ديگر مسن شده اي! كاش به برادرانت از بني هاشم نگاه لطفي كني و به خويشاوندانت رسيدگي نمايي! به خدا سوگند كه امروزه ديگر چيزي (قدرتي) ندارند كه از آن بترسي.

معاويه به من گفت: هرگز، هرگز! آن مرد تيمي به حكومت رسيد و عدالت پيشه كرد و خوبي ها نمود؛ اما به خدا سوگند كه با مردنش، نام او نيز مرد و فقط ممكن است يك نفر پيدا شود و بگويد: ابوبكر. پس از آن، مرد عدي (عمر) به حكومت رسيد و ده سال تلاش كرد و زحمت كشيد؛ ولي به خدا سوگند، همين كه مرد، نامش هم مرد. فقط ممكن است فردي پيدا شود و بگويد: عمر. سپس برادرمان عثمان، به حكومت رسيد. مردي به حكومت رسيد كه كسي در نسب، چون او نبود. او كارها كرد و آن رفتار با او شد (وي را كشتند)؛ اما به خدا سوگند كه با مردنش، نام او نيز مرد و از رفتاري كه با او شد نيز ديگر سخني به ميان نيامد. ولي آن مرد هاشمي، در هر روز، پنج مرتبه نامش فرياد زده مي شود كه: «أشهد أن محمداً رسول الله». با اين وجود، ديگر چه كاري باقي مي ماند؟ اي مادر مرده! به خدا سوگند كه راهي جز دفن كردن و دفن كردن [اين نام]، باقي نمي ماند! [4] .

آنچه مي تواند اين تحليل را تأييد كند، اين است كه موضعگيري اهل بيت عليهم السلام در برابر رواياتي كه منشأ تشريع اذان را رؤياي عبدالله بن زيد مي دانند، پس از استقرار حكومت معاويه است؛ زيرا اگر چنين شايعه ي اهانت آميزي درباره ي پيامبر اسلام، در دوران حيات امام علي عليه السلام نيز وجود داشت، بي ترديد، آن امام در برابرش موضعگيري مي نمود، در حالي كه در تاريخ، نخستين برخورد اهل بيت عليهم السلام با اين شايعه به وسيله ي امام مجتبي عليه السلام پس از جريان صلح او با معاويه ثبت شده است. [5] .


پاورقي

[1] الأذان تشريعاً و فصولاً: ص 29.

[2] ر. ك: ص 9 (درآمد: حكمت اذان / حكمت اجتماعي).

[3] نهج البلاغة: نامه ي 16.

[4] مروج الذهب: ج 4 ص 41، الأخبار الموفقيات: ص 576 ح 375.

[5] ر. ك: ص 19 (فصل يكم: تشريع اذان / رد برخي روايات درباره ي چگونگي تشريع اذان).


بازگشت