سنن ابي داوود (2)


محمد بن منصور طوسي آورده است كه: حديث كرد ما را يعقوب، حديث كرد ما را پدرم از محمد بن اسحاق، حديث كرد مرا محمد بن ابراهيم بن حارث تيمي از محمد بن عبدالله بن زيد بن عبد ربه كه: عبدالله بن زيد به من گفت:

چون پيامبر خدا دستور داد كه ناقوسي بسازند تا براي جمع شدن مردم به نماز، ناقوس بزنند، من در عالم رؤيا مردي را ديدم كه گرد من مي گردد و ناقوسي در دست اوست. گفتم: اي بنده ي خدا! ناقوس را مي فروشي؟ گفت: با آن چه مي كني؟ گفت: با آن به نماز فرامي خوانيم. گفت: آيا به چيزي بهتر از اين، راهنمايي ات نكنم؟ گفتم: چرا. گفت: مي گويي:«الله أكبر، الله أكبر، الله أكبر، الله أكبر. أشهد أن لا اله الا الله، أشهد أن لا اله الا الله، أشهد أن محمداً رسول الله، أشهد أن محمداً رسول الله. حي علي الصلاة، حي علي الصلاة. حي علي الفلاح، حي علي الفلاح. الله أكبر، الله أكبر. لا اله الا الله». سپس كمي از من فاصله گرفت و گفت: هرگاه خواستي نماز را به پا داري، [اين چنين اقامه] مي گويي: «الله أكبر، الله أكبر. أشهد أن لا اله الا الله، أشهد أن محمداً رسول الله، حي علي الصلاة. حي علي الفلاح. قد قامت الصلاة، قد قامت الصلاة، الله أكبر، الله أكبر. لا اله الا الله».

صبح كه شد، نزد پيامبر خدا آمدم و آنچه را در خواب ديده بودم، به ايشان گفتم. فرمود: «رؤياي صادقي است، ان شاء الله. به همراه بلال، برخيز و آنچه را در خواب ديده اي، به او بگو تا او به آن، اذان بگويد؛ چون او صدايش از تو رساتر است». من با بلال برخاستم و من به او مي گفتم و او آنها را اعلام مي كرد (اذان مي گفت). عمر بن خطاب، در خانه اش صداي او را شنيد. در حالي كه ردايش را مي كشيد، [با عجله و سراسيمه] بيرون آمد و مي گفت: اي پيامبر خدا! سوگند به آن كه تو را به حق برانگيخت، من نيز چنين خوابي ديده ام. پيامبر خدا فرمود: «خدا را شكر!» [1] .


پاورقي

[1] سنن أبي داود: ج 1 ص 135 ح 499، مسند ابن حنبل: ج 5 ص 540 ح 16478.


بازگشت