فرهنگ نماز






نام ايزد چو بيايد به زبان

باز گردد ز زبان بند نهان [1] .



از دير زمان كه آدميان، به ارشاد هر كيش و دين و آئين، به ذات باري تعالي اعتقاد آورده اند، به (نماز) نيز - كه همواره به قصد نيايش و پرستش پروردگار و براي رسانيدن «آدمي به جائي كه به جز خدا نبيند [2] » مقرر شده - پاي بند شده اند. اما (نماز) ارزشمند، آن است كه نمازگزار، ضمن اطاعت متعبدانه خداوند، معني و حكمت نمازش را نيز بداند. چه، (نماز) مردم آگاه به معاني بلند و فرهنگ وسيع اين فريضه شريف و پرمحتوي، با (نماز) كساني كه معني اين عبادت هر روزه را، كلا يا بعضا نمي دانند، يا هدف هاي خود را كوتاه و حقير مي گيرند يا آن را با انگيزه هاي مبتذل و كوچك، ناشي از القاآت خرافي و انحرافي يا باوري هاي سست و بي بنياد مي آميزند، منطقا نمي تواند



[ صفحه 9]



اثر و ارزش مثبت و مساوي داشته باشد. مگر اين كه (موضوع) فراتر از استعداد ادراك و رسائي عقل و منطق انساني باشد (؟)

بنابراين، مي توان پذيرفت كه هر گونه تأثير اجتماعي، يا پاداش فردي (نمازگزار) مناسب ادراك معاني (نماز) و اكتساب حالات روحاني و تزكيه نفساني و چگونگي كردار انساني او است. البته نمي توان ترديد كرد كه حتي انديشه به (نماز) هم در حد خود ارزشمند است. چون توجه به اصل (نماز) خود دليل بر آن است كه آدمي، با هر چند معرفت خداشناسي - آگاهانه يا ناآگاهانه - لحظاتي هم توجهش معطوف به خداي خود و وجدان خويش مي شود و در آن زمان، كه به ياد خدا مي افتد، احيانا كمتر فريب نفس خود را مي خورد و لذا كمتر مرتكب گناه مي شود. اين كه سهل است، حتي توجه به خدايان دروغين - مانند خدايان بت پرستان و مآلا كشيده شدن آدمي به سراب هاي كاذب را نيز مي توان نوعي كوشش فطري بشر در خداخواهي و خداجوئي راستين وي پنداشت و اگرچه، اين گونه طاغوت گرائي هم، نوعي جهل است ولي در حد خود، فقط مي تواند دليل سرگشتگي بشر باشد نه سركشي او! و بدين دلائل - و به هر حال - وجدان آدميان در حد ظرفيت و استعدادش، خواهان ادراك فرهنگ الهي از راه علم و طبعا طالب سعادت خويش است و از جهالت و تبعا گمراهي - و در نهايت تباهي خود - گريزان است و نمي خواهد كه به سبب جهل خويش، خفيف و گمراه شود و از گروه سامان يافتگان واپس بماند زيرا جماعاتي كه از ادراك راز سعادت و سر و سامان مادي و معنوي خويش فرو مي مانند، هرچه مي كشند اصولا از ناآگاهي و ضعف فرهنگ خود مي كشند، چه به هر علت جهل آميز - جز به سوي الله و يدالله و خلق الله - احيانا به هر سو تكاپو مي كنند و از آنجا كه راه خود را نادانسته مي پويند، طبعا هدف خود را نمي جويند و لاجرم به بيراهه مي روند و سرانجام به دور از چشمه زلال حمايات و الطاف الهي، در سراب ضلال شيطاني سر در مي آورند و در اين حال است كه اگر بپرسند كه با وجود (قرآن و نماز) و آن همه آيات و احاديث راهنما، پس چرا آدميان اسلامي، (آب حيات) تعاليم



[ صفحه 10]



خداي راستين را در كوزه خود دارند و باز هم تشنه لب مي گردند؟ شايد پاسخ «توجيه گر» اين باشد كه آدميان اسلامي غالبا از درون كوزه خود بي خبرند و علت اين بي خبري هم در چگونگي فرهنگ آموزي - از جمله چگونگي نمازگزاري - اوست. زيرا تعالم خداوند كامل و جامع و مانع و فراگير و حاوي نهايت صداقت و عدالت است! حال اگر ما آن تعاليم گرانمايه را، به هر سبب نياموخته ايم يا مقلوب و نارسا و بي محتوي آموخته ايم - و طبعا به خواص آن نرسيده ايم، اين ديگر خود مسئله و (راز) ديگري است (؟!)

باري، اگر نويد پاداش دنيوي و اخروي تكرار اذكار الهي بدان حكمت است كه ما بندگان، با خداي خود بسيار بگوئيم و بشنويم و پيام هاي او را به جان بپذيريم، تا در كنه اوامر و نواهي او فرو شده، معاني هر ذكر را عميقا بفهميم و دقيقا به كار بنديم و عالم جهل و تير گي شيطان پسندانه را به عالم علمي و تابناك خداپسندانه در آوريم، پس چرا نمي دانيم كه معاني اذكار و شعارهاي شريف خدا را نمي دانيم و نمي خواهيم بدانيم و چون درست نمي دانيم لذا صحيحا به كار نمي بريم؟ در حالي كه بايد بدانيم و بسيار هم بدانيم، كه اگر بدانيم، شايد تعاليم او را بهتر از اين و بيش از اين به كار مي بريم كه «هل يستوي الذين يعلمون و الذين لا يعلمون؟» و از اين رو فهم اين نكته دشوار است كه پس چرا بيشتر نمازگزاران غير عرب زبان - از جمله ما پارسي زبان ها - و حتي عرب زبان ها هم - از ادراك كامل معاني اذكار نماز، نمازي كه در اهميت آن فرموده اند: الصلوة عمود الدين ان قبلت قبل ماسواها و ان ردت رد ما سواها» در مي مانند؟ به فرض كه پي بردن به كمال معاني آن، افزون تر و فراتر از استعداد دريافت ما انسان هاي عادي باشد، باز هم اين دلنشين نيست كه اگر كسي درباره هدف هاي (نماز) سئوال كند، غالبا جز الزام به اطاعت و بندگي محض - كه البته به جاي خود صحيح و مطاع است - پاسخي فرهنگي تر نشنود. و اين در حالي است كه در حديث نبوي و روايت از حضرت امام محمد باقر (ع) است كه «نيست هر بنده اي را از نماز او اثري و ثمري، مگر آنچه فهميده است از آن و دل با



[ صفحه 11]



خود داشته در آن»!

و لذا آيا اين صحيح تر نبود كه از زمان هاي پيشين، به جاي - يا در جنب - آن همه سخنان و تبليغات و القاآت خشك و سست و كم اثر و احتمالا مضر و مضل، معناي (خرد پذير)تر سخنان هر روزه ما بندگان نمازگزار را با خداي خود و موارد امر و نهي او را با ذكر مصاديق و مثال هاي زنده - به زبان مادري و ملي - آن هم به وجه هر چه محسوس تر و پيراسته از هر حشو مخل و آراسته با هر آنچه ادراك و جذب معني تكلم با خدا را آسان مي كند و طبعا به جان مي نشاند، نشر و آموزش مي شد؟

باري، گيرم كه اين ايرادها هم نشانه اي از شتاب خلاف روند طبيعت، يا زيادي توقع يا كمي آگاهي ما باشد، اما به يقين بر اثر شدت فشار اين احساس نيز هست كه دنياي كنوني به علت اشاعه روز افزون فساد ناشي از انواع مظالم - اساسا برآمده از برخورد جاهلان (ديندار) با دانايان (بي دين) يا (بد دين) يا بد فهم - چنين سخت و دشوار شده است، چه اخگر آسيب هاي جهل به تعاليم الهي - بيش از همه - بر سر و روي مردم پاك ناآگاه و محروم از دانستني ها فرو مي ريزد و لذا وجدان - يا ضمير ناخودآگاه اين قشر جاهل به علوم ديني و خدائي - كه در عين حال متعبدند و گريزي و پناهي هم جز خدا ندارند مي خواهد كه براي رهائي از زشتي ها و دشواري ها و مظالم، دانسته تر بينديشد و بپويد و خدا را عارفانه تر ببيند و بجويد و مستقيما بدو رو آورد و به مدد فهم انساني خود سعادت و كاميابي خود را بخواهد و چون بشارت اسلام اين است كه در ميان اديان الهي، تنها دين مبين اسلام است كه مي تواند پاسخگوي همه مسائل زمان و مكان و طبعا براي انسانيت پناهگاهي نستوه و ثابت و استوار باشد، بنابراين انسان اسلامي مي خواهد براي تحصيل آن اهداف عالي و تحقق پذير كردن آن معاني متعالي - در مقياس جهاد - از يك سو، از هر جريان جاذب و فريباي غير خدائي اجتناب كند و از ديگر سو اسلام را از رهگذر برجسته تر كردن فرهنگ انساني آن، به ويژه (فرهنگ نماز) و به كار بستن معاني آن، در معرض نمايش



[ صفحه 12]



و تجربه و داوري و گزينش ديگر آدميان غير اسلامي قرار دهد.

اما (فرهنگ نماز):

چنان كه اشاره شد دانشمندان اسلام به منظور تفهيم معاني (نماز)، متناسب استعداد فرهنگ پذيري مردم هر زمان، بسيار گفته و نوشته اند كه از معروفترين و معتبرترين آن نوشته ها كتاب (ترجمة الصلوة) تأليف و ترجمه (مولي محسن فيض كاشاني) است.

اين كتاب، تاكنون بارها تكثير و نشر يافته و سند و مأخذ تفسير مفسران (نماز) قرار گرفته و اكنون نيز به صورت حاضر در دسترس جويندگان معارف (نماز) قرار مي گيرد و انگيزه اين كار - آزاد و مستقل از اوضاع «مقضيه يا مقتضيه» هر زمان و مكان - همان احساس اصولي ضرورت تمسك به اصول (نماز) از راه آموزش معاني نماز و انتشار اشاعه فرهنگ اين فريضه (انسان ساز) است و لذا اين نگارنده بر آن شد كه با استفاده از اندوخته فرهنگي اسلامي يك عمر مسلماني و نوادگي (مولي فيض)، و اهليت در بيت علمي و فرهنگي سلسله آن بزرگوار و اندك سوابق ادبي خويش - در حد بضاعت مزجاة - انجام اين خدمت كوچك فرهنگي را، به عهده گيرد و پيشاپيش مي داند كه انجام اين مهم، كاري خالي از موارد ايراد به جا يا نابجا نخواهد بود و از اين رو، اولا اميد به بخشش خدا و رسول و اولياء دارد ثانيا به اعتبار نيت مطهر، خويش، از همه فضلا و منتقدان مستدعي است كه براي رضاي خدا از نقايص و موارد ايراد به جاي احيانا راه يافته در آن، چشم نپوشند تا پس از اين - كتاب مورد سخن - از هر سهو و خطا و نقيصه اي ناشي از مسامحات احتمالي پاك شود. و بدين اميد است كه اينك كتاب به ظاهر كوچك و به معني بزرگ (ترجمة الصلوة) را به گونه اي بديع تنظيم و تقديم مي دارد.

حال، براي كساني كه با متن (ترجمة الصلوة) آشنا هستند و متن حاضر



[ صفحه 13]



را به ظاهر دگرگونه مي بينند اختصارا توضيح مي دهد:

در مطالب كتاب، چيزي بيش و كم نشده، فقط با شكل و نظم نوي تدوين و ترتيب يافته و اين هم بدان منظور شده كه احتمالا فهم معاني (نماز) به طريق تجزيه عبارات عربي از فارسي و شرح و توضيح آنها و بيان معني لغات مشكل متن، و قرار دادن هر يك از آنها در جاي خود، آسان تر و مفهوم تر شود، بدين گونه:

الف - انشاي كتاب (ترجمة الصلوة) به مانند كتب مشابه، سنگين و فراتر از قدرت ادراك و جذب و هضم مردم عادي است، از اين رو به نظر رسيد كه اگر كتاب، به صورتي درآيد كه نسبت به آن، هم رعايت امانت شده باشد و هم به گونه اي (دستكاري) شود كه فهميدن آيه به آيه و واژه به واژه آن، براي مردم عادي آسان تر شود، طبعا مفيدتر خواهد بود، بدين بيان، گرچه (مولي فيض) خود استاد سخن و در زمان خود عالمي اصولا نوگوي و خوش گفتار و راستگوي و درست كردار بوده و عباراتش همگي متين و محكم و بديع و فصيح و بليغ، و جاودانه رسا و مفهوم است و پيداست كه هر جمله و عبارت را با توجه به همه جوانب و ابعاد آن، با دقت انتخاب و به كار برده و لذا همواره قابل توضيح و استناد است و كس را نمي رسد كه منشآت او را تصحيح كند. معهذا - چون در نسخي - كه مآخذ كتاب حاضر است - چند گونگي هائي به چشم مي خورد كه نقل همه آنها بي مورد است و گزينش مطلق هر نسخه هم، بايد قابل قبول و دفاع و توجيه باشد، لذا بدين جهات و دلايل (دستكاري) نگارنده در آن متون فقط در اين حد است:

پاره اي حشوهاي مخل، حذف و بعضي رابطه ها اضافه شده، به جاي كلمات مهجور، مترادف هاي مأنوس آورده شده، جاي پاره اي از واژه هاي عربي به واژه فارسي داده شده، واژه كهنه و غير مستعمل «مر» - كه مترسلين متقدم به كار مي برده اند - از كل كتاب حاضر اخراج شده، به جاي هر چه حذف و اخراج شده، چند نقطه نهاده شده و بالاخره براي هرچه ساده تر و مفهوم تر كردن كتاب، مطالب و عبارت ها را به سبك نگارش امروزي نقطه گزاري كرده است.



[ صفحه 14]



ب - چون كتاب اصلي - اساسا - در هشت (فصل) يا (در) يا (باب) ويژه اعمال هشتگانه (نماز) تنظيم شده، بنابراين اساس آن فصول، همچنان محفوظ مانده، با اين تفاوت كه اين جانب در ميان اين واژه هاي مترادف، واژه (باب) را بيشتر پسنديد.

پ - براي اين كه خواننده (نماز) معني هر آيه و هر عبارت عربي را - بي بيش و كم - بفهمد، لذا هر عبارت عربي و معني فارسي آن را - به سبك كتاب هاي (فرهنگ لغات) - روبروي هم قرار داد و براي هر يك از آن كلمات و عبارات، شماره ترتيب ويژه اي اختصاص داد تا با توجه به همان شماره ترتيب - در روبروي جمله و عبارت عربي - بتوان معني فارسي همان جملات را، آسان تر يافت.

ت - مولي (فيض كاشاني) به منظور تشريح و تفسير معناي پاره اي از عبارات عربي - اضافه بر ترجمه فارسي آن - به دنبال هر عبارت، به توضيحاتي پرداخته، كه در اين كتاب، آن توضيحات از متن اصلي (باب) جدا و عينا به زير متن (باب) انتقال يافته و علامت وجود چنين توضيحي اين علامت (ستاره) است لذا با توجه به شماره رديف هر عبارت، مي توان توضيح مربوط را در زير همان (باب) در جلو همان شماره مطالعه كرد.

ث - در متن و حواشي عبارات فارسي كتاب حاضر، گاهي واژه هائي ديده مي شود كه شايد فهم معني آن، براي بعضي مشكل يا نكته اي از آن مبهم باشد، در اين موارد، معني هر لغت، به هدايت شماره بالاي همان لغت و مراجعه به زيرنويس همان متن و شرح و توضيح - باب مربوط - در جلو همان شماره، خوانده مي شود. اين تغييرها و افزودگي ها، هرچه هست، از اين نگارنده است.

ج - متن اين كتاب منتخب منقحي است از همه نسخ خطي و چاپي بر شمرده در زير:

1- نسخه خطي ضبط در كتابخانه مسجد شهيد مطهري (سپهسالار سابق) به شماره 6398



[ صفحه 15]



2- نسخه خطي ضبط در كتابخانه مركزي دانشگاه تهران به شماره 2453

3- نسخه خطي ضبط در كتابخانه ملي به شماره 1186

4- نسخه خطي ضبط در كتابخانه ملي به شماره 2521

5- نسخه خطي ضبط در كتابخانه مجلس (شواري سابق) به شماره؟

6- نسخه خطي ضبط در كتابخانه مرحوم جلال محدث به شماره؟

(تاريخ كتابت نسخ مزبور، همه در حدود قرون 11 و 12 هجري قمري است)

7- نسخه چاپي كتاب فروشي صابري، تبريز به سال 1341

8- نسخه چاپي آقاي علي اصفهاني، خراسان، به سال؟

9- نسخه چاپي آقاي سيد محمدعلي مرتضوي (صفير)، تهران به سال 1342.

(پيداست كه آقاي (صفير) نيز در كار خود دقت و حوصله و استادي و ذوق فراوان مبذول كرده اند تا كتاب خود را در قطع بزرگ، با حواشي نقاشي شده به خط نستعليق، به گونه كم مانند و مرغوبي چاپ و نشر داده اند)

10- نسخه چاپي انتشارات نور فاطمه، تهران به سال 1361

افزوده بر منابع مذكور، آنچه اعتبار اين كتاب را بالاتر برده، رهنمودهاي چند تن سروران مسلمان و فاضل و با صلاحيت و معتقد به اسلام و (نماز) است كه اگر تشويق و ارشاد آنان نمي بود، شايد اين كتاب نمي توانست اين چنين مرغوب و مقبول در دسترس فرهنگيان اسلامي قرار گيرد.

در عين حال متأسف است كه به علت ضعف بنيه مالي، نتوانست ايده كامل خود و ذوق عالي مرشدان خويش را به كرسي تحقق بنشاند. تا در آينده خدا چه خواهد؟

چ - نگارنده بر آن شد كه كتاب حاضر (ترجمة الصلوة) را با نام (فرهنگ نماز) تقديم بدارد و اميد است كه با توجه به آنچه در اين مقال گذشت پر بي ذوقي نشده باشد. (؟)



[ صفحه 16]



ج - باري، مراد نگارنده از اين اهتمام آن است كه (نمازگزاران) فارسي زبان، ضمن به جا آوردن (نماز) به زبان اسلامي (عربي) و رعايت همه قواعد و قوانين و سنن اولياي دين، بتوانند كه از رهگذر ادراك مفاهيم (نماز) و به كار بستن معاني وسيع و عميق آن، برتري فرهنگ الهي را - در انديشه و كردار اسلامي - به جهانيان بنمايانند. بدان اميد كه اين خدمتي باشد مطلوب وجدان مردم زمان ما. «تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد»؟. بعون الله تعالي. -

محمود فيضي



[ صفحه 17]




پاورقي

[1] اين (شعرگونه) از اين نگارنده است.

[2] «رسد آدمي به جائي كه به جز خدا نبيند». مصراع اول يك شعر معروف.(سعدي) است.


بازگشت