ركوع و سجود را با دست انجام مي دادند


يك خاطره تلخي براي من هست، براي دوستان هم تلخ است، اما بگذاريم به حساب مصيبت جده سادات (س) روزهاي آخر حيات امام بود، من بالاي سر امام بودم و امام از صبح حالشان بد شده بود، در روز 13 خرداد من بيرون و مدرسه بودم، آمدم و وارد بيمارستان شدم، ديدم حال ايشان خوب نيست و روي تخت بيمارستان خوابيده اند، ساعت حدود 12 بود كه وارد شدم، ديدم ايشان دارند مسأله شرعي را يا مي پرسند يا مي گويند. اين نكته ارتباطش با نماز اين جاست كه ايشان وقتي مسأله را گفت همه را از اتاق بيرون



[ صفحه 93]



كردند، دكترها ماندند. من هم كنار تخت ايشان روي زمين نشستم. امام شروع كردند به نماز خواندن. پيدا بود همان طور كه روي تخت خوابيده بودند سوره حمد مي خواندند و سبحان الله را به لسان مي گفتند و ركوع و سجود را با دست انجام مي دادند. به حدي رسيد كه زبانشان در دهانشان نمي چرخيد و حالشان بدتر شد. من نگاه مي كردم كه ايشان چه كار مي كنند. ديدم همان موقع با دست تكبير نماز مي گفتند. هر چند گاه دست خود را تكان مي دادند، معلوم بود كه تكبير مي گفتند و زبانشان نمي چرخيد تا اينكه ساعت يك و پانزده دقيقه بود كه سكته اصلي را كردند كه از همان 5 دقيقه غير از يك لحظه ديگر به هوش نيامدند. تا ساعت حدود 10 شب كه به رحمت ايزدي رفتند. [1] .


پاورقي

[1] سيد حسن خميني.


بازگشت