نماز شب در بيابان


مسافرتهايي با ايشان كرديم، و خدا مي داند در مسافرت مشهد، يك اخلاق پدرانه اي نسبت به ما مبذول داشتند، كه هر وقت يادمان مي آيد، شرمنده آن روزگارهايي هستيم كه در خدمتشان به ارض اقدس مشرف بوديم. در آن زمان قسمت هايي از ايران، زير نظر دولت هاي شوروي و امريكا و انگلستان بود. وقتي از ارض اقدس برمي گشتيم، در بين راه روس ها براي بازرسي جلوي ماشين ما را گرفتند. همگي پياده شديم و چون امام از اول تكليف مراقب تهجد نماز شب بودند، و اين عمل صددرصد از ايشان ترك نشده، بعد از پياده شدن، خواستند كه نماز شب بخوانند، آنجا هم كه وسط بيابان بود و آبي وجود نداشت.

يك وقت نگاه كرديم كه آبي جاري شد. ايشان آستين بالا زد و وضو گرفت. بعدا نفهميديم كه تا ايشان نمازش تمام شد، آب بود يا نبود.

به هر حال ما در آن سفر، يك چنين كرامتي از ايشان ديديم. [1] .


پاورقي

[1] محمد صدوقي.


بازگشت