توحيد ناب


خدا باوري يك مسلمان، تنها در ذهنيت او نيست؛ بلكه در همه ي شئون و زواياي زندگي او پرتو افكن است. توحيد، در اعمال، رفتار، نقش و موضع گيري هاي هر مسلمان نمود پيدا مي كند.

با نگاهي به زندگاني امام حسين عليه السلام به خوبي مي توان دريافت كه توحيد سراسر وجود شريفش را فرا گرفته بود. حركت ها، تصميم ها، خشم ها، سكوت ها، مهرها، قهرها و حتي كلمات و واژگاني كه به كار مي برد، نشان دهنده خداباوري آن رهبر بزرگ بود.



[ صفحه 95]



در موارد متعددي اصحاب و بستگان امام از روي خيرخواهي و دلسوزي حضرت را از رفتن به عراق و كوفه بر حذر مي داشتند؛ اما امام حسين عليه السلام مي فرمود: «اين حركت را خدا دوست دارد.» امام بارها در اين سفر آيه «انا لله و انا اليه راجعون» را تلاوت كرد و علي رغم اين كه مي دانست پايان اين سفر، شهادت است، به خاطر انجام وظيفه و عمل به فرمان پيامبر صلي الله عليه و آله [1] با طيب خاطر تن به اين سفر داد.

حتي در راه كربلا امام در خوابي ديد كه اين كاروان به سرعت به سوي مرگ مي رود و مرگ در پي آن شتابان است. علي اكبر پرسيد: «پدر جان مگر ما بر حق نيستيم» حضرت پاسخ فرمود: «آري فرزندم؛ سوگند به آن كه بازگشت همه به سوي اوست [كه ما بر حقيم]» علي اكبر گفت: «پس با اين حال چه باكي از مرگ؟» امام با شنيدن اين سخن فرزندش را دعا كرد.

زماني كه پي در پي نامه هاي حمايت مردم كوفه مي رسيد، تنها تكيه گاه امام، خدا بود؛ نه نامه ها و حمايت ها. دليل اين سخن آن است كه وقتي امام با لشكر حر روبرو شد و پيمان شكني مردم را دانست فرمود: تكيه گاهم خداست و او مرا از شما بي نياز مي كند؛ «سيغني الله عنكم» [2] و در ادامه راه به «عبدالله مشرقي» كه گزارشي از وضع كوفه آورده بود، فرمود: «حسبي الله و نعم الوكيل.» [3] .



[ صفحه 96]



امام صبح عاشورا پس از نماز، اين گونه دعا كرد: «خدايا در هر گرفتاري و شدتي، تكيه گاه و اميدم تويي! در هر حادثه پشتوانه ي من تو هستي! چه بسا در سختي ها و گرفتاري ها كه تنها به درگاه تو روي آورده ام و دست نياز و دعا به آستان تو گشودم و تو آن مشكل را برطرف كردي!» [4] .

و عصر عاشورا آن گاه كه بي قراري خواهرش زينب را مي ديد، فرمود: «خواهرم! خدا را در نظر داشته باش. بدان كه زمينيان مي ميرند و آسمانيان هم نمي مانند؛ هر چيزي جز خدا كه آفريدگار هستي است از بين رفتني است.» [5] .

روز عاشورا امام حسين عليه السلام بسيار ذكر خدا بر لب داشت؛ مرتب مي گفت: «لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم» [6] .

وقتي كودك شيرخوارش را روي دستانش با تير زدند. فرمود: «آنچه تحمل اين مصيبت را آسان و هموار مي سازد، مهر خداوند است؛ «هون علي ما نزل بي انه بعين الله». [7] .

و ساعتي كه در گودال قتلگاه افتاد، ابتدا عرض كرد: «استعين بك ضعيفا و اتوكل عليك كافيا» [8] .

آنگاه عمر خويش را با رضايت به پايان برد؛ «رضي بقضائك لا معبود سواك» [9] .



[ صفحه 97]




پاورقي

[1] اني ماض في امر رسول الله حيث امرني و انا لله و انا اليه راجعون (موسوعة كلمات الامام الحسين / ص 321).

[2] (موسوعة كلمات الامام الحسين / ص 377 و ص 378).

[3] همان.

[4] بحارالانوار / ج 45 / ص 4.

[5] پيام هاي عاشورا / ص 29.

[6] موسوعة كلمات الامام الحسين / ص 395.

[7] همان / 477.

[8] مقتل مقرم / ص 357.

[9] همان / ص 283.


بازگشت