تربيت يك افسر از سپاه دشمن


سحرگاهي كه كاروان خدا از منزل زباله كوچ كرد، فرماني از امام حسين عليه السلام صادر شد: «با خود آب برداريد؛ فراوان برداريد!»

ياران اطاعت كردند ولي فرمان شگفت انگيزي بود، بسيار تازگي داشت. در منزل هاي گذشته هنگام كوچ، چنين فرماني صادر نشده بود. منزل آينده هم دور نبود كه در راه به آبي فراوان نيازمند باشند.

فرمان اجرا گرديد. هر چند براي فرمانبران قابل درك نبود، اطاعت كردند و سبب نپرسيدند (؛ زيرا سربازي كه به فرمانده اعتماد دارد استيضاح نمي كند، كسي كه براي فردي ارزش عقلي و فكري و علمي قائل است او را در برابر چون و چرا قرار نمي دهد.) كاروان به دره ي عقبه رسيد.

پيرمردي از راه رسيد و پرسيد: «كجا مي روي؟» امام فرمود: «كوفه مي روم.»

پيرمرد گفت: «تو را به خدا برگرد و به كوفه مرو! در كوفه با نيش نيزه و تيزي شمشير رو به رو خواهي شد!» امام فرمود: «چيزي بر من پنهان نيست مي دانم سلامتي در چيست؟ ولي آنچه خدا بخواهد مي شود.»

كاروان همچنان به راه خود ادامه مي داد كه ناگهان صداي تكبير بلند شد. امام نيز تكبير گفت و پرسيد: «چه شده است؟»

مرد گفت: «درختان خرما را مي بينم!» امام فرمود: «درست نگاه كنيد، چه مي بينيد؟»

گفتند: «گردن اسبان است، لشكر دشمن است!»

امام حسين عليه السلام فرمودند: «كوهي را در نظر بگيريد و پشت سر قرار دهيد تا



[ صفحه 52]



رو به دشمن داشته باشيم.» گفتند: «كوه ذوحم در نزديكي ماست، اگر تندتر برويم، به آن خواهيم رسيد.»

فرمان صادر شد. كاروان حسيني آرايش نظامي به خود گرفتند. سپاه دشمن نزديك شد. هزار سوار به سرداري «حر» كه ابن زياد به سوي امام حسين عليه السلام فرستاده بود. سپاه كوفه برابر سپاه حسين قرار گرفت.

سپاه امام در بالا قرار گرفت و نقطه اتكا داشت، ولي سپاه كوفه در پايين بود، بدون نقطه اتكا. سپاه امام مي توانست سنگر گرفته و سپاه عراق را تيرباران كند، ولي نكرد. سپاه حر تشنه بود و رمقي نداشت. حسين مي توانست با يك حمله برق آسا دشمن را نابود سازد، ولي نكرد. در برابر اين كار به يارانش فرمود: «به اين مردم آب دهيد و سيرابشان كنيد. اسبانشان را نيز آب دهيد و سيراب كنيد. آنها تشنه بودند و اسبان نيز تشنه.»

ياران امام حسين عليه السلام كه آب فراواني برداشته بودند، اطاعت كرده، به سقايي پرداختند و لشكر حر را به تمامي سيراب كردند، اسبانشان را نيز سيراب كردند.. (به گونه اي كه تشتي را از آب پر كرده، پيش دهان هر اسب مي گرفتند، حيوان آن قدر مي نوشيد تا سر از آب بر مي داشت و اين كار را پنج بار با هر اسبي تكرار كردند.)

ابن طعان مي گويد: «در زمره ي سپاهيان حر بودم و در راه مانده بودم. وقتي كه رسيدم شتر آب آوري را به من نشان دادند و از من خواستند تا شتر را بخوابانم و آب بنوشم. من چنان كردم و دهانه ي مشكي كه روي شتر قرار داشت، باز كردم و در دهان نهادم. آب از دو گوشه ي دهانم مي ريخت و نمي توانستم آب بنوشم. حسين عليه السلام پيش آمد با دستانش دهانه ي مشك را



[ صفحه 53]



لوله كرد و به دهانم گذارد، نوشيدم تا سيراب گرديدم. اسبم هم آب نوشيد تا سيراب شد.»

اين كار حسين است. اين روش تربيتي حسين است. چنين سروري است كه ساعتي بعد وقتي به نماز مي ايستد، دشمن هم به او اقتدا مي كند.

حسين به جاي زهر، پادزهر به دشمن مي دهد. از منزل پيش، آب براي دشمن حمل مي كند. كدام مبارز انقلابي را سراغ داريد، كه چنين كرده باشد؟ تشنگي دشمن را از پيش بداند و خود را سقاي نيروي دشمن كند. فرد انقلابي كه به دشمن آب نمي دهد، بلكه دشمن خسته و كوفته را حتي زنده نمي گذارد.

آري اولين گام در تربيت، جلب اعتماد و محبوبيت است و امام حسين عليه السلام اين گام را برداشت و بر دل افسر كوفه حاكم شد. گام هاي بعدي را با موعظه هاي دلپسند و منطقي سوزناك برداشت و نتيجه اين تلاش ها در روز عاشورا به ثمر نشست و حر، حسيني شد.

سپاه كوفه اندكي آرميدند تا ظهر شد. مؤذن حسين، حجاج بن مسروق، بانگ اذان برآورد. امام با پيراهن و ردا و نعليني از خيمه بيرون آمد و سپاه كوفه را مخاطب قرار داده و به ارشاد آنان پرداخت: «من به سوي شما نيامدم تا وقتي كه دعوت كرديد و نامه هاي شما رسيد و فرستاده هايتان آمدند كه به كوفه بيا، ما رهبر نداريم؛ به سوي ما بيا، شايد به وسيله تو هدايت و رستگار شويم! اكنون من به سوي شما مي آيم، اگر نظر شما همان است و به پيمان خون پايبند هستيد، مي آيم و اگر موافق نيستيد و از آمدن من كراهت داريد، بر مي گردم.»



[ صفحه 54]



كوفيان خاموش شده، پاسخي نگفتند.

مؤذن امام حسين عليه السلام اقامه ي نماز را گفت. امام رو كرد به حر و فرمود: «با لشكرت نماز به جماعت بخوان!» حر گفت: «نمي شود، شما نماز بخوانيد و ما همگي به شما اقتدا كنيم.» امام حسين عليه السلام نماز ظهر را خواند و حر و سپاهش اقتدا كردند. كساني كه در كشور ما به دنبال روش هاي دعوت به نماز مي گردند، بيايند و تماشا كنند. اگر بپرسند كه با افراد لجوج، بي تفاوت و مخالفين كه ما را قبول ندارند، چگونه برخورد كنيم، مي گوييم: بايد در مدرسه حسيني، روش دعوت را بياموزيم؛ ببينيم امام حسين عليه السلام قبل از نماز با دل آن مردم چه كرد، كه حاضر شدند با طيب خاطر و به دور از هيچ اكراه و اجباري به او اقتدا كنند.

پژوهش ها نشان مي دهد كه جمع كثيري از كساني كه نماز نمي خوانند و يا آن را ترك كرده اند، از اخلاق و منش نمازگزاران رنجيده خاطر شده اند، از نمازگزاران بي وفايي، بي تعهدي، بي مهري و بي انضباطي ديده اند. فكر مي كنيد چرا پيامبر عزيز و امامان معصوم عليهم السلام، آن قدر بر اخلاق نمازگزاران پافشاري داشته اند؛ چرا اصرار داشته اند كه نمازگزار بايد خوش قول، خوش برخورد، صبور، راستگو، صادق و صميمي باشد؟

شخصي از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله پرسيد: در قرآن آمده، «خودتان و اهلتان را از آتش برهانيد» راه نجات خود را در انجام واجبات و ترك محرمات يافتيم ولي اهل خود را چگونه نجات دهيم؟» پيامبر فرمود: «با عمل!!»

عجب نمازي بجا آورد امام حسين عليه السلام! نمازي كه از دل آن يك تواب سرافراز و آزاده بيرون آمد. وقت نماز عصر فرا رسيد. مهر حسيني جوشيدن



[ صفحه 55]



گرفت و بار ديگر امام با لشكر حر سخن گفت و براي آنها موعظه كرد؛ زيرا زمان موعظه، همان زمان نماز است و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: «عزيزترين ساعات، ساعت نماز است.» چرا كه حالت حق پذيري به انسان دست مي دهد و امام حسين عليه السلام تمام حرف هايش را قبل يا بعد از نمازها مي زد.

«اي مردم! اگر تقوا پيشه كنيد و حق و حقيقت را بشناسيد، خدا را راضي كرده ايد. ما اهل بيت پيامبر شماييم. مائيم كه رهبري امت را بايد به دست بگيريم. بني اميه كه دعوي رهبري دارد با عدل و داد سر و كاري ندارد. اي مردم اگر از دعوت خود پشيمان هستيد، اگر از آمدن ما كراهت داريد، اگر نظر امروزتان با نظر ديروز تفاوت كرده، من بر مي گردم» حر به سخن آمد و گفت: «من از اين نامه ها اطلاعي ندارم!» امام دستور داد نامه هاي مردم كوفه را آوردند. بسيار بود و بي شمار. حر گفت: «من نامه اي ننوشته ام، آنچه از طرف امير به من امر شده، انجام مي دهم.»

انقلابي در وجود حر در حال شكل گرفتن بود. در مقابل سخن نرم و منطقي امام، پاسخ روشني نمي ديد. او تمام مردانگي هاي عالم را در شخصيت امام حسين عليه السلام و همه ناجوانمردي ها را در امير خود نظاره مي كرد. براي يك افسر در اين شرايط حساس، تصميم گيري خيلي سخت بود. امام فرمان حركت داد. حر مانع از حركت شد. امام فرمود: «مادرت به عزايت بنشيند، چه مي خواهي!» حر تكاني خورد و گفت: «چه كنم كه مادر تو زهراست، جز به احترام نمي توانم نامش را ببرم!»

سلام بر تو اي فاطمه زهرا عليهاالسلام، كه چه شوري در عالم بپا كردي! چه فرزنداني پرورش دادي! چه دلهايي را لرزاندي! چه سياه بخت هايي را نجات



[ صفحه 56]



دادي! تو براي حر هم مادري كردي، ادب حر در پيشگاه تو او را بهشتي كرد. حسين تو، قدم به قدم راه و رسم عزيز شدن را به او آموخت. حر در شلوغي سرسام آور ميدان جنگ خوب گوش كرد و پيام امام را دريافت. سپاه امام و سپاه حر به پيشنهاد حر عازم «قادسيه» شدند. به منزل بيضه كه رسيدند، امام حسين عليه السلام بار ديگر براي لشكر كوفه به وعظ و ارشاد پرداخت؛ نخست حمد و سپاس خدا را بجا آورد و سپس فرمود: «اي مردم! رسول خدا فرمودند: هر كسي ستمكاري را ببيند كه حرام خدا را حلال كرده و عهد و پيمان الهي را شكسته و با سنت پيامبر خدا صلي الله عليه و آله مخالفت كرده است و ظلم مي كند، اگر با زبان بر وي نتازد و با رفتار و عمل به مبارزه اش نپردازد، شايسته است كه خداوند با همان ظالم محشورش كند، بني اميه اطاعت شيطان مي كنند و با اطاعت رحمان كاري ندارند، آشكارا فساد مي كنند، مرزهاي حق و عدل را شكسته اند و مال مردم را برده اند، حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام شمرده اند و شايسته ترين فرد براي نبرد با آنان من هستم و من حسين پسر علي و فرزند فاطمه هستم و...» [1] .

مي بينيد كه نماز امام حسين عليه السلام ناهي از فحشا و منكر است، نماز به او مي گويد كه بايد جلو ظلم و فساد را بگيري و در مقابل زشتي و ستم بي تفاوت نباشي. تو كه «الله اكبر» مي گويي، بايد بر سر طاغوت بخروشي. در حديث مي خوانيم به همان نسبت كه نماز از زشتي ها و منكرات جلوگيري مي كند، مورد قبول است. اينكه شهادت به اقامه نماز در صدر



[ صفحه 57]



گواهي ما نسبت به سالار شهيدان آمده است، بي حكمت نيست. چرا مي گوييم؛ «اشهد انك قد اقمت الصلوة». كارنامه حضرت سيدالشهدا سرشار از خدمات و كمالات است؛ چرا كه نماز امام در صدر كارنامه ي پرافتخارش نقش بسته است و پس از آن نوبت به زكات، جهاد، امر به معروف و... مي رسد. معلوم مي شود اساسي ترين كار آن حضرت اقامه ي نماز بوده و بقيه اعمال به مثابه شاخ و برگ ها، شكوفه ها، گل ها و ميوه هاي اين شجره ي طيبه هستند.



[ صفحه 61]




پاورقي

[1] پيشواي شهيدان / ص 159 تا 170. (با تصرف).


بازگشت