سيرت عبادي


- گويند: وقتي امام حسين عليه السلام در خدمت برادر، سفر حج را پياده آغاز كرد، مسافران خانه خدا وقتي آن دو را پياده ديدند، همگي پياده شدند. اين كار بر گروهي سخت و دشوار آمد؛ چون نمي توانستند پياده روند. داستان را حضور امام مجتبي عليه السلام عرض كردند و تقاضا شد كه سوار شوند. امام فرمود: «ما نذر كرده ايم پياده به سوي خانه خدا برويم و نمي خواهيم سوار شويم، اكنون راه را كج مي كنيم و از بيراهه مي رويم تا همه مسافران آزاد باشند.» [1] .

وقتي امام حسين عليه السلام در كنار كعبه ايستاده بود و با خدايش نيايش مي كرد، شنيدند كه چنين مي گفت: «پروردگارا نعمتت را بر من تمام كردي، شكرت را به جاي نياوردم و تو نعمتت را از من نبريدي! به بيماري گرفتار شدم، صابر و شكيبا نبودم، تو گرفتاري ام را ادامه ندادي. از كريم انتظاري جز كرم



[ صفحه 24]



نمي باشد.»

- از امام حسين عليه السلام نقل است كه فرمود: «بر من ثابت است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله فرموده اند كه بهترين كارها پس از نماز، شاد كردن دل مؤمن است، اگر گناهي در كار نباشد.»

- امام حسين عليه السلام روزي غلامي را ديد كه با سگي غذا مي خورد، سبب را پرسيد. غلام گفت: «اي پسر رسول خدا صلي الله عليه و آله غم زده هستم، مي خواهم اين سگ را خوش دل سازم تا خود دلخوش شوم. خواجه اي دارم كه يهودي است و آرزومندم كه از او جدا شوم.» حسين عليه السلام دويست دينار نزد خواجه برد و خواست بهاي غلام را بپردازد و او را آزاد سازد. خواجه به عرض رساند: «غلامم فداي قدمت! اين باغ را هم بدو بخشيدم و اين پول را هم به حضرتت باز مي گردانم.» حسين عليه السلام گفت: «من هم اين مال را به تو مي بخشم.» خواجه گفت: «بخشش تو را پذيرفتم و آن را به غلام بخشيدم.» حسين عليه السلام گفت: «من غلام را آزاد مي كنم و اين مال ها را بدو مي بخشم.»

همسر خواجه كه ناظر اين نيكوكاري ها بود، مسلمان شد و گفت: «من هم، مهرم را به شوهرم بخشيدم.» سپس، خواجه نيز اسلام آورد و خانه اش را به همسرش ببخشيد.

گامي برداشته شد، برده اي آزاد شد، نيازمندي بي نياز گرديد، كافري مسلمان شد، زن و شوهري با هم صميمي شدند و همسري خانه دار گرديد. اين گام، چگونه گامي بود؟! [2] .



[ صفحه 25]



- عربي بياباني به دنبال يك جوانمرد، وارد مدينه شد. از جوانمردترين مردم پرسيد. گفتند: نزد حسين عليه السلام برو به سراغ حسين عليه السلام رفت. وي را در مسجد بيافت كه در آن جا نماز مي خواند. عرب، عرض حاجت كرد و گفت: «نااميد نخواهد شد آن كس كه به تو اميد داشته باشد.»

حسين عليه السلام از جاي برخاست و به سوي خانه شتافت، عرب همراهش بود. حسين عليه السلام به درون خانه شد و عرب بر در خانه بايستاد. حسين عليه السلام بازگشت و چهار هزار دينار در پارچه اي پيچيده به عرب داد و از وي پوزش طلبيد. عرب عطيه را بگرفت و گفت: «حيف از اين جوانمردي كه زير خاك پنهان مي شود.» عرب اشتباه كرد، جوانمردي زير خاك نمي رود و پنهان نمي گردد. هميشه در آسمان ها جاي دارد و مانند خورشيد مي درخشد و راهنمايي مي كند. [3] .

بر پشت حسين عليه السلام، پس از شهادت، تيرگي ديدند و راز آن را از فرزندش امام سجاد عليه السلام پرسيدند. پاسخ شنيدند: «اثر پشته هايي است كه پدرم بر پشت مي نهاد و به خانه هاي بيچارگان و پدرمردگان و بيوه زنان مي برد.»

- كوفيان از نيامدن باران نزد امام علي عليه السلام شكايت بردند و گفتند كه از خدا براي ما باران بخواه. اميرالمؤمنين عليه السلام به فرزندش حسين عليه السلام فرمود: «برخيز و از خدا طلب باران كن.» امام حسين عليه السلام برخاسته حمد و ثناي الهي به جاي آورد و بر پيامبر درود فرستاد و عرض كرد: «بارالها، اي بخشنده خيرات و نازل كننده بركات! آسمان را بر ما سرشار كن و ببار و ما را از باراني



[ صفحه 26]



بسيار فراگير، انبوه، پردامنه، پيوسته ريزان و روان كه با آن از بندگانت ناتواني را برداري و زمين هاي مرده را زنده سازي، سيراب فرما. آمين اي پروردگار جهانيان.» [4] .

او دعاي خود را به پايان نبرده بود كه ناگهان خداوند باران سيل آسايي فرستاد. عربي باديه نشين از ديگر نواحي كوفه آمد و گفت: «دره ها و تپه ها را پشت سر گذاشتيم در حالي كه آب فراواني در جريان بود.» [5] .

اف بر دنياي بي وفا. روزگاري گذشت. روز تلافي كردن مردم كوفه رسيد. فرزند علي عليه السلام در حالي كه شيرخواره اش را بر روي دست گرفته بود از كوفيان آب طلب كرد تا كودكش را سيراب كند، مي دانيد چگونه پاسخ دادند؟ امام حسين عليه السلام نگاه كرد، ديد گلوي نازك طفل با تير سه شعبه پاره پاره شده است. خون هاي خوشرنگ كودك شش ماهه اش را به آسمان پاشيد و گفت: «خدايا! چون در پيشگاه توست، بر من آسان است.»

- شريح مي گويد: «داخل مسجد پيامبر شدم، ديدم كه امام حسين عليه السلام در حال سجده بود و صورت مباركش را بر خاك مي گذاشت و مي گفت: «مولاي من؛ اگر مرا با خطاكاران در دوزخ گرد آوري، به آنان مي گويم كه من تو را دوست دارم.» [6] .

- انس مي گويد: «شبي در مكه معظمه همراه حسين بن علي عليه السلام در كنار



[ صفحه 27]



قبر جده اش خديجه كبري (عليهاالسلام) بودم. آن حضرت مقداري اشك ريخت سپس به من فرمود كه از من و اين مكان فاصله بگير و مرا به حال خود واگذار!»

انس مي گويد: «من خود را كناري پنهان كردم. حسين عليه السلام به نماز ايستاد و مناجات و دعايش به طول انجاميد. شنيدم كه مي گفت: پروردگارا! تويي مولاي بنده ات، ترحم نما بر عبد كوچكي كه پناهگاه او تويي. اي صاحب بزرگي و برتري ها! تكيه گاه من تويي، خوشا به حال كسي كه از تو ترسان و شب بيدار است و گرفتاري خويش را به درگاه صاحب جلالي گويد و هيچ درد و بيماري زيادتر از عشق به مولايش ندارد. هر زمان غم و غصه اش را بيان كند، خدايش جواب داده و لبيك گويد و زماني كه در تاريكي شب به تضرع و زاري درآيد، خدا او را عزيز شمرده و به قرب خويش راه دهد». [7] .

- امام حسين عليه السلام فرمود: من و جمعي ديگر در مسجد نشسته بوديم كه مؤذن با گفتن «الله اكبر، الله اكبر» اذان را آغاز كرد. اميرمؤمنان حضرت علي عليه السلام با شنيدن اذان به گريه افتاد، ما نيز از گريه ي او گريستيم. وقتي كه اذان پايان يافت، پدرم علي عليه السلام رو به ما كرد و فرمود: «آيا مي دانيد مؤذن در اذان چه مي گويد؟»

عرض كرديم: «خدا و پيامبر او صلي الله عليه و آله و جانشين پيامبرش داناترند.» فرمود: «اگر مي دانستيد مؤذن چه مي گويد كم مي خنديديد و بسيار گريه مي كرديد».

آنگاه مولاي مؤمنان و پيشواي نمازگزاران، علي عليه السلام به تفسير اذان پرداخت خلاصه اي از فرمايشات آن حضرت به اين شرح است:



[ صفحه 28]



حضرت فرمود:

- «الله اكبر» معاني بسياري دارد، از جمله ي آنها اين است كه يعني خداي متعال موجودي ازلي و ابدي است. مؤذن با گفتن «الله اكبر» خبر مي دهد از علم و قدرت و حلم و جود و كرم و بزرگي پروردگار، «الله اكبر»؛ يعني تنها خداي جهان جاودان خواهد ماند و جز خدا، همه ي موجودات جهان محكوم به فنا هستند.

- «الله اكبر»؛ يعني خداوند از همه بندگانش بي نياز است و به اعمال و عبادات هيچ يك از آنان احتياجي ندارد...

- «اشهد ان لا اله الا الله»؛ يعني شهادت به يگانگي پروردگار تنها بايد با معرفت و شناخت قلبي باشد و گويي مؤذن با گفتن اين جمله اعلام مي كند كه هيچ معبودي شايسته كرنش و پرستش نيست جز خداي عزوجل و هر معبودي باطل است جز ذات مقدس احديت.

- «اشهد ان لا اله الا الله»؛ يعني هيچ هدايت كننده اي نيست جز خدا.

- «اشهد ان محمدا رسول الله»؛ يعني محمد صلي الله عليه و آله بنده و فرستاده و پيامبر و برگزيده ي خداوند است. او سيد و سرور اولين و آخرين انسانهاست. خداوند او را براي هدايت جهانيان و به حاكميت رساندن دين اسلام فرمان داده است. هر كس با محمد صلي الله عليه و آله به انكار و ستيز برخيزد و به او، و آيين نجات بخش او ايمان نياورد، خداي عزوجل او را به دوزخ برد و هيچ گاه از آتش آن رهايي نيابد....

- «حي علي الصلاة»؛ يعني برخيزيد و به سوي بهترين كارهايتان (كه نماز است) بشتابيد. دعوت پروردگارتان را اجابت كرده، براي رسيدن به آمرزش



[ صفحه 29]



او شتاب كنيد. بپاخيزيد و آتش هايي را كه (با گناهانتان) بر پشت خود برافروخته ايد، (با نماز) خاموش كنيد.

- «حي الصلاة»؛ يعني برخيزيد و به راز و نياز با خداي بي نياز بپردازيد. و حاجت هاي خود را از او درخواست كنيد. بسيار به ياد او باشيد و قنوت و ركوع و سجود فراوان بجا آوريد.

- «حي علي الفلاح»؛ يعني اي بندگان خدا! به راه نجات رو آوريد، راهي كه گمراهي و هلاكتي در آن نيست. خود را بالا بياوريد و به رشد و تعالي برسانيد و به زندگاني جاودانه اي دست يابيد، كه هرگز مرگي با آن نخواهد بود.

برخيزيد و از ديگران سبقت گيريد و به رستگاري بزرگ و نعمت هاي جاودان در جوار محمد مصطفي صلي الله عليه و آله، در جايگاه صدق، نزد خداوند مالك مقتدر دست يابيد.

مؤذن با گفتن «الله اكبر الله اكبر» در پايان اذان، اعلام مي كند كه خداوند برتر از آن است كه آفريدگان او بدانند كه چه كرامتي نزد او است براي بنده اي كه دعوت پروردگارش را اجابت كند و مطيع فرمانش باشد و او را بشناسد و پرستش كند و او را دوست بدارد و با او انس بگيرد.

- «الله اكبر»؛ يعني خداوند برتر از آن است كه كسي بداند كرامات او براي دوستانش، و عقوبت او براي دشمنانش تا چه اندازه اي است.

- «لا اله الا الله»؛ يعني خداوند را بر مردم دليل رسا و قاطع است، كه آن فرستادن پيامبران و بيان وظايف مردم و دعوت آنان به سوي حق است....

علامه ي مجلسي (رحمه الله) از شيخ صدوق (رحمه الله) نقل كرده است كه



[ صفحه 30]



راوي اين حديث به خاطر تقيه، جمله «حي علي خير العمل» را ذكر نكرده است و در روايت ديگري آمده است كه از امام صادق عليه السلام معناي «حي علي خير العمل» سؤال شد. حضرت فرمود: «خير العمل؛ يعني ولايت اهل بيت عليهم السلام». و در حديث ديگري مي خوانيم: «خير العمل» نيكي كردن به فاطمه اطهر عليهاالسلام و فرزندان بزرگوار آن بانوي بانوان مي باشد. [8] .


پاورقي

[1] پيشواي شهيدان / ص 76.

[2] پيشواي شهيدان / ص 74.

[3] پيشواي شهيدان / ص 73.

[4] بحارالانوار / ج 44/ ص 187.

[5] فقام و حمدلله و اثني عليه و صلي علي النبي و قال اللهم معطي الخيرات و منزل البركات ارسل السماء علينا مدرارا و اسقنا غشا معزارا واسعا عذقا مجلالا سحا سفوحا فجاجا تنفس به الضعف عن عبادك و تحيي به الميت من بلادك آمين رب العالمين.

[6] هزار و يك نكته درباره ي نماز (به نقل از صحيفة الحسين / ص 64).

[7] هزار و يك نكته درباره ي نماز (به نقل از سازندگي هاي اخلاقي امام حسين عليه السلام / ص 10).

[8] هزار و يك نكته درباره ي نماز (به نقل از بحارالانوار / ج 81 / ص 134-131) همراه با تلخيص.


بازگشت