اياك نستعين


تنها از تو كمك مي خواهيم. از غير تو كمك نمي خواهيم و استعانت نمي جوئيم.

اين جمله ي مفيد توحيد در استعانت است. توحيد در استعانت، يعني تنها از او كمك خواستن و تنها از او استمداد كردن و تنها به او اعتماد كردن. ممكن است در اينجا سؤالي مطرح شود و مي توان اين سؤال را به دو گونه مطرح كرد: يكي از نظر اصل استمداد و استعانت.



[ صفحه 297]



از نظر علماء تعليم و تربيت و علماء «اخلاق»، انسان بايد اعتماد به نفس داشته باشد. اعتماد به غير و استعانت و استمداد از غير؛ انسان را موجودي اتكالي و ضعيف ميسازد؛ برخلاف اعتماد به نفس كه قوا و نيروي انسان را بيدار مي كند.

طبق اين اصل بايد به خود تكيه داشت نه به غير اعم از اين كه آن غيرخدا باشد يا غيرخدا. به همين دليل علماء امروز «توكل» را كه اعتماد به خداست و موجب سلب اعتماد از خود است نفي مي كنند و غير اخلاقي مي شمارند.

ممكن است اين سؤال به صورت ديگري مطرح شود و آن اين كه چرا نبايد از غير خدا استعانت و استمداد جست اين كه غيرخدا را نبايد عبادت كرد منطقي است و اما اينكه از غير خدا نبايد استعانت و استمداد جست چه منطقي دارد؟ خداوند؛ عالم را عالم اسباب قرار داده و ما انسانها را به انسانهاي ديگر و به اشياء ديگر نيازمند ساخته است و ما ناچار براي رفع نيازهاي خود بايد از اشياء ديگر و از انسانهاي ديگر در زندگي كمك بگيريم و استمداد كنيم.

در پاسخ اين سؤال بايد بگوئيم كه مطلب چيز ديگري است. و اين طور نيست كه هرگونه كمك گيري از غير و اعتماد به غير قبيح باشد؛ خير؛ بلكه خداوند اصولا انسان را موجودي نيازمند به غير خلق كرده؛ يعني جامعه ي انسان ها اين طور است كه هر كس به ديگري محتاج است و اين كه مي بينيم در سفارشات اسلامي دائما امر به تعاون ميكنند نمايانگر همين حقيقت است.

در قرآن مجيد ميفرمايد:

«تَعاوَنُوا عَلَي الْبِرِّ و التَّقْوي». [1] .

در كارهاي نيك يكديگر را مدد برسانيد، كلمه «تعاون» از ماده ي «عون» است. اگر استعانت از غير، در هيچ حدي جايز نبود، پروردگار سفارش به تعاون نمي كرد، بلكه ميرساند: شما به يكديگر محتاج هستيد؛ و لذا بايستي يكديگر را مدد و ياري كنيد.



[ صفحه 298]



شخصي در حضور حضرت امير به اين تعبير دعا كرد؛ خدايا مرا محتاج خلق خودت نگردان!

حضرت فرمود:

ديگر اين طور نگو؛ عرض كرد پس چه بگويم؛ فرمود بگو خدايا مرا محتاج بدان خلق خودت قرار نده. و منظور اين است كه جمله اول نشدني است زيرا نحوه ي خلقت انسان، اين طور است كه همواره در پيشبرد زندگي دنيائي خودش بديگران نيازمند است. پس در جمله اياك نستعين نمي گويد كه انسان نبايد استمداد از ديگران بجويد. پس مطلب چيست؟

آنچه اين آيه شريفه ميرساند اين است كه: آن اعتماد نهائي؛ و آن تكيه گاه قلب انسان؛ يعني آنچه كه در واقع و نفس الامر انسان به آن تكيه دارد؛ بايستي خدا باشد، و آنچه كه از آنها در دنيا استمداد مي جويد؛ آنها را به عنوان وسيله بداند. و بداند كه حتي خود انسان؛ قواي وجودي او؛ نيروي بازوي او؛ نيروي مغزي او؛ همه و همه وسائلي هستند كه خداوند آفريده و در اختيار او نهاده است و سررشته در دست اوست. و لذا چقدر انسان در دنيا به وسائلي اعتماد مي كند ولي بعد مي بيند كه برخلاف انتظارش آن وسيله كمكي كه بايد بكند؛ انجام نداد.

گاهي مي شود كه بقواي خويش اعتماد مي كند و مي بيند كه حتي آنها نيز تخلف مي ورزند. تنها قدرتي كه اگر انسان به او تكيه كند و برنامه اش را با او تنظيم كند هيچ نگراني نخواهد داشت خداست.

نوشته اند كه در يكي از جنگها رسول اكرم از لشكر كناره گرفت و در روي تپه اي در حدود اردوگاه خودش استراحت كرد و بخواب رفت. اتفاقا يكي از افراد شجاع دشمن؛ در حاليكه مسلح بود و گردش مي كرد؛ نگاهش به رسول الله افتاد و او را شناخت؛ و بسيار خوشحال شد از اين كه او را تنها يافته و الان او را خواهد كشت.

در حالي كه رسول الله خوابيده بود؛ وي بالاي سرش ايستاد و فرياد كشيد:

محمد! تو هستي؟ حضرت نگاهي كرد و فرمود: آري من هستم. گفت: چه كسي مي تواند تو را از دست من نجات دهد؟ رسول الله بدون درنگ فرمود: خدا!



[ صفحه 299]



آن مرد كه چنين انتظاري نداشت گفت الان بتو نشان خواهم داد و يك قدم عقب رفت تا ضربت خود را قوي تر بزند؛ ناگهان پايش به سنگي اصابت نموده و محكم به زمين خورد!. حضرت بسرعت از جاي برخاست و بالاي سرش ايستاد و فرمود: چه كسي تو را از دست من ميتواند نجات بدهد؟ اينجا بود كه آن مرد از روي فتانت پاسخ داد: كرم تو! و رسول الله او را عفو فرمود.

غرض اين است كه معني اين جمله نه آن است كه انسان در جهان بهيچ وسيله اي نبايد دست استمداد دراز كند؛ بلكه بايستي در عين استمداد؛ مسبب الاسباب را نيز بشناسد و بداند كه سررشته وسائل و اسباب در دست او قرار دارد.


پاورقي

[1] سوره مائده، آيه ي 2.


بازگشت