ريشه ي لغت «عبادت»


در زبان عربي وقتي كه چيزي رام، نرم، مطيع بشود؛ بطوريكه هيچگونه عصيان و تعدي و مقاومتي نداشته باشد؛ اين حال را تعبد مي گويند.

در قديم راهها و جاده ها اين طور نبود كه مانند امروز بوسيله ماشين هاي راه سازي اول راه را بسازند بعد روي آن راه بروند، بلكه راهها با راه رفتن ساخته مي شد و لذا در روزهاي اول بطوري بود كه سنگ و خارها مانع رفت و آمد بودند؛ ولي در اثر عبور و مرور؛ كم كم سنگ ريزه ها خرد و نرم مي شدند و مقاومتي در مقابل عابرين نداشتند، پاي انسانها و حيوانها را آزار نمي دادند، بلكه رام و آرام بودند، در حاليكه راهي كه بيراهه بود؛ سنگها زير پا ناآرام و عاصي بودند. اين طريق، يعني



[ صفحه 291]



راهي كه نرم و رام شده بود مي گفتند: طريق معبد. [1] .

انسان عبد و معبد يعني كسي كه رام و تسليم و مطيع است و هيچ گونه عصياني ندارد. اين گونه بودن يعني رام و مطيع بودن. يك ذره عاصي نبودن، حالتي است كه انسان بايد فقط نسبت به خداوند داشته باشد. عبد خدا بودن يعني اين حالت را نسبت به ذات حق و فرمان هاي ذات حق داشتن. و اما توحيد در عبد بودن و در عبادت؛ به معني اين است كه در مقابل هيچ موجود ديگر و هيچ فرمان ديگري اين حالت را نداشته باشد؛ بلكه نسبت به غيرخدا حالت عصيان و تمرد داشته باشد. پس همواره انسان بايد دو حالت متضاد داشته باشد؛ تسليم محض خدا، و عصيان محض غيرخدا. اين است معني اياك نعبد خدايا تنها تو را مي پرستيم و غير از تو را نمي پرستيم.

بايد توجه داشت اطاعت آنهائيكه خداوند دستور اطاعت آنها را داده مثل پدر و مادر؛ امام و رهبران جامع شرائط همه در واقع اطاعت خداست. زيرا چون خدا گفته اطاعت مي كنيم و هر رشته اي كه به اينجا برسد عبادت خدا است، ولي هر چه در كنار خدا قرار بگيرد؛ يعني در عرض خدا قرار بگيرد نه در طول؛ شرك است.


پاورقي

[1] و يقال طريق معبد الي مذلل بالوطي ء (مفردات راغب).


بازگشت