الرحمن الرحيم


قبلا درباره ي اين كلمه تا اندازه اي بحث كرديم و اين كه اضافه مي كنيم كه توصيف پروردگار به اين دو صفت معرفت بسيار كامل مي خواهد. زيرا رحمن يعني آنكه رحمتش فراوان است؛ و نه آن مقدار كه تنها؛ از كلمه ي فراوان مي فهميم بلكه يعني آنكه همه هستي از ناحيه ي اوست و هر چه از ناحيه ي او برسد رحمت و نيكوست. و رحيم يعني آنكه فيضش دائما به انسانها مي رسد.

اين دو صفت، اولي مربوط به نظام هستي است و دومي مربوط به عالم خاص انسانهاست. براي توصيف پروردگار به صفت اول؛ آن قدر عرفان عميق براي بنده لازم است كه جهان را سراسر رحمت اندر رحمت ببيند. و فكر ثنويت را از خود دور كند و پديده هاي جهان را به خير و شر تقسيم نكند؛ و بلكه سراسر هستي را بدليل آنكه ناشي از اوست يك كاسه خير و رحمت محض بداند. و اين همان مسأله اي است كه در عدل الهي مطرح است.

اين نكته اي است كه دائما عبد بايد با خويش بازگو كند چنانكه در دعاهاي وارده به آن سفارش شده است و در دعائي بعد از تكبير پنجم از تكبيرهاي مستحبي قبل از نماز چنين آمده است:

«لَبّيكَ و سَعْدَيْكَ و الْخَيْرَ في يَدَيْكَ و الشَّر لَيْسَ اِليكَ»

بنده نمازگزار، خود را به جاي اولياء خدا گذاشته كه پروردگار او را خوانده و



[ صفحه 282]



مي گويد آمدم، آمدم، آمدم به رضايت و به تعبير رساتر؛ با سر آمدم!

«الخير في يديك»، خير منحصرا در دست توست، «و الشر ليس اليك» و شر به تو بازنمي گردد!

خدا را به صفت رحمان شناختن؛ بمعناي شناختن جهان است به عنوان مظهر تام حكمت بالغه الهي و نظام اتم پروردگار. و در هنگام ستايش الله به اين صفت چنان ديدي انسان بايد داشته باشد كه نظام هستي نظام خير است. نظام رحمت است. نظام نور است. شر، نقمت و ظلمت امور نسبي و غيرحقيقي مي باشند. بديهي است كه هر انديشه ي خامي نمي تواند مدعي گردد كه من چنين ديدي از جهان دارم. و انسان با زور و تعبد هم نمي تواند چنان ديدي در خود ايجاد كند. اين كه قرآن از ما خواهد كه خدا را با اين صفات ثنا گوئيم، مي خواهد او را و جهان را بدين گونه بشناسيم و اينگونه شناختن فرد اين است كه از را ه صحيح عقلاني و برهاني مطالب شامخ را درك كنيم. اين ها بطور ضمني دعوت به تفكر در مسائل الهيات و تأييد امكان چنين معرفتهائي است.

و اما صفت دوم كه صفت رحيم است، در اينجا نيز بايد بگوييم كه شناخت «الله» به اين صفت مستلزم آنست كه انسان به مقام و موقعيت خودش در ميان موجودات عالم شناخت كامل داشته باشد.

امتيازي كه انسان در ميان موجودات دارد اين است كه فرزند بالغ اين جهان است! فرزند نابالغ اين خانواده كه تحت قيوميت و سرپرستي اجباري پدر و مادر باشد، نيست. بلكه از نظر عقل و خرد به آن درجه از رشد رسيده كه به او گفته اند بايد خودت راه را انتخاب كني! در حالي كه موجودات ديگر تحت تكفل جبري عوامل اين عالمند، اين انسان است كه به دليل رشد عقلي او؛ آزادي و اختيار دارد و مي تواند از دو راه يكي را انتخاب كند.

«اِنّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ اِمّا شاكِراً و اِمّا كَفُوراً». [1] .



[ صفحه 283]



راه راست و راه كج هر دو در جلوي انسان قرار گرفته، اگر انسان راه راست و صراط مستقيم حق را بپيمايد آنوقت است كه يك نوع رحمت و عنايت خاصي از ناحيه ي خدا شامل حالش مي گردد و گوئي عالم به گونه اي ساخته شده كه هر كس راه خدا را برود؛ پروردگار او را مدد مي كند؛ رهنمايي و هدايتش مي كند «و الّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» دلش را نور بخشيده و قلبش را نيرو مي دهد، اسباب و وسائل را براي راهش مهيا مي سازد؛ رزق «مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» به او مي رساند، و بالاخره به مرحله اي مي رسد كه احساس مي كند به مرحله ي داد و ستد با خداي خويش رسيده است چون مي بيند هر چه كه او در كردار خالصانه تر رفتار مي كند؛ عنايات الهي بيشتر شامل حالش مي گردد. در اين وقت است كه بنده به مرحله رضا و تسليم رسيده است.


پاورقي

[1] سوره ي دهر، آيه ي 3.


بازگشت