مسجد بهلول


مي گويند مسجدي مي ساختند، بهلول سر رسيد و پرسيد: چه مي كنيد؟ گفتند: مسجد مي سازيم. گفت: براي چه؟ پاسخ دادند: براي چه ندارد، براي رضاي خدا.

بهلول خواست ميزان اخلاص بانيان خير را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگي تراشيدند و روي آن نوشتند «مسجد بهلول»، شبانه آن را بالاي سر در مسجد نصب كرد. سازندگان مسجد روز بعد آمدند و ديدند بالاي در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول»، ناراحت شدند؛ بهلول را پيدا كرده به باد كتك گرفتند كه زحمات ديگران را به نام خودت قلمداد مي كني؟! بهلول گفت مگر شما نگفتيد كه مسجد را براي خدا ساخته ايم؟ فرضا مردم اشتباه كنند و گمان كنند كه من مسجد را ساخته ام، خدا كه اشتباه نمي كند.

چه بسا كارهاي بزرگي كه از نظر ما بزرگ است و در نزد خدا پشيزي نمي ارزد. شايد بسياري از بناهاي عظيم از معابد و مساجد و زيارتگاهها و بيمارستانها و پلها و كاروانسراها و مدرسه ها چنين سرنوشتي داشته باشند؛ حسابش با خداست.


بازگشت