مسجدالحرام


«وَ ما لَهُمْ الا يُعَذِّبَهُمُ اللّهُ و هُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ، وَ ما كانُوا اَوْلياءَهُ اِنْ اَوْلياءُهُ اِلا المُتَّقُون». اشاره اي به خصوص قريش دارد و شامل بعد از قريش هم مي شود. مي گويد مردم قريش مستحق عذاب هستند. اين ها صاد و مانع مردم از مسجدالحرام شده و خودشان را اولياء و متوليان مسجدالحرام مي دانند. قريش خودشان را متوليان كعبه و مسجدالحرام مي دانستند، مي گفتند كعبه مال ما است، هر كه را مي خواستند راه مي دادند يا راه نمي دادند. چون اين ها در مكه ساكن بودند



[ صفحه 223]



خانه ها و زمين ها را مال خودشان مي دانستند. قرآن با اين فكر مبارزه كرد. گفت هيچ كس تا دامنه ي قيامت حق ندارد ادعا كند من اختياردار مسجدالحرام و كعبه هستم. ايندو متعلق به عموم مردم متقي و مسلمان است. آيه اي است در سوره ي حج: «سَواءَ الْعاكِفُ فيهِ وَ الْبادِ» [1] مردم بومي و كساني كه

از خارج مي آيند مساويند.

درباره ي خانه هاي مكه يكي از گرفتاريها، اجاره ي خانه است، آن هم اجاره هاي سنگين. ما خيال مي كنيم حق دارند اجاره بگيرند. حتي در فقه اهل تسنن هم به اين نحو نيست. در نهج البلاغه [نامه اي است از حضرت امير به] قُثَم بن عباس [زماني كه از طرف آن حضرت] والي مكه بود. مي فرمايد: «وَ مُرْ اَهْلَ مَكَّة الا يَأْخُذُوا مِنْ ساكِنٍ اَجْراً» [2] اهل مكه حق ندارند از افرادي كه به آنجا مي آيند اجاره اي بگيرند زيرا حكم وقفي را دارد؛ و حق هم ندارند مانع ديگران بشوند. حتي پيغمبر دستور داد دربهاي دو لنگه دار بگذارند... لذا شهر مكه تعلق دارد به تمام مسلمين دنيا و كسي حق ندارد به [كساني كه به اين شهر مي آيند] اعتراض كند.

«و ما لهم الّا يعذّبهم اللّه و هم يصدّون عن المسجدالحرام» جلوي مردم را مي گيرند و خودشان را متولي مي دانند «و ما كانوا اولياءه» صاحب اختيار نيستند «ان اولياءه الّا المتّقون». [صاحب اختيار آن فقط متقين هستند ]. «ولكن اكثرهم لا يعلمون» اكثر آنها سر اين نكته را نمي دانند.

مسجدالحرامي كه اكنون مي بينيم، در صدر اسلام اين قدر بزرگ نبود. در واقع فاصله ي كعبه تا مسجدالحرام حدود پانزده متر بيشتر نبود. مسجدالحرام حدود 32 ضربدر 32 متر بود و كعبه چهار متر عرض و كمي بيشتر طول داشت. در صدر اسلام خانه هاي اطراف را خريدند و مسجدالحرام را توسعه دادند. در زمان يكي از خلفاء تصميم گرفتند بار ديگر آن را توسعه بدهند. خلفاء اسلام در توسعه ي آن سعي داشتند رعايت كنند [كه خانه هاي مردم را] به زور نگيرند زيرا برخي اين كارها را غصب مي دانستند. خليفه مي خواست مسجدالحرام را توسعه بدهد. برخي گفتند



[ صفحه 224]



نمي فروشيم. عده اي از فقهاي اهل تسنن گفتند خانه ي خودشان است دلشان بخواهد مي فروشند و نخواهد نمي فروشند. بعضي ديگر گفتند مسجدالحرام است، به زور مي شود گرفت. معمولا مشكلي پيدا مي شد به ائمه اطهار عليهم السلام رجوع مي كردند. امام باقر عليه السلام استدلال عجيبي كرد، ثابت نمود چون مسجدالحرام است، اگر مصلحت مسجدالحرام ايجاب كند، رضايت صاحب خانه شرط نيست. فرمود: آيا اول كعبه اينجا بود و مردم به خاطر كعبه اينجا آمدند يا اول مردم آمدند بعد كعبه را ساختند؟ مثلا مردمي مي آيند نقشه اي مي كشند، خانه هايي بنا مي كنند، بعد مي گويند زميني وقف مسجد نمائيم. اول مردم تملك زمين ها را كرده اند بعد قسمتي از آن را اختصاص به مسجد داده اند. پس مسجد وارد شده بر مردم. تمام مسجدهاي دنيا اين طور بوده حتي مسجد پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم.

در همه ي دنيا يك نقطه است كه اول مسجد در آنجا بنا شده و بعد مسجد، آن سرزمين را احياء كرده، و آن، سرزمين مكه است زيرا مكه وادي غير ذي ذرع بود و مالكي نداشت، ابراهيم عليه السلام آمد براي اولين بار كعبه را در آنجا براي مردم ساخت و اختصاص داد به عبادت كه تا دامنه ي قيامت بيايند مناسك انجام دهند. پس اول ابراهيم آمد آن را ساخت، بعد مردم آمدند. حق كعبه و مسجدالحرام محفوظ است. مردم تا جايي كه مزاحم كعبه و مسجدالحرام نشوند [ در تملك زمين آزادند]. وقتي استدلال گفته شد همه [آن را پذيرفتند].

سرزمين مكه وضع خاصي دارد. قرآن نيز همين منطق را پيروي مي كند. مي گويد آنها مستحق عذابند، متوليان مسجدالحرام متقيان عالمند. مسجدالحرام حرمي است متعلق به مسلمانان دنيا و متقيان. [3] .



[ صفحه 225]




پاورقي

[1] سوره حج، آيه ي 25.

[2] نهج البلاغه، نامه ي 67.

[3] آشنايي با قرآن، (انفال)، ص 42 - 39.


بازگشت